29
خاطره‌های آموزنده

1 / 4

یافتن کتابی نایاب با عنایت امیرمؤمنان علیه السلام

حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای سید جواد شهرستانی از حجة الاسلام و المسلمین سید عبد العزیز طباطبایی، از مرحوم علامه امینی، مؤلف گرانقدر کتاب الغدیر، نقل کردند که فرمود:
در ارتباط با تألیف کتاب الغدیر نیاز به ملاحظه کتاب ربیع الأبرار زمخشری پیدا کردم. پس از مدت‌ها جستجو اطلاع یافتم که نسخه‌ای از آن نزد شیخ محمد سماوی است. به او مراجعه کردم، از دادن نسخه امتناع کرد. مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و پس از او مرحوم کاشف الغطا را واسطه کردم، آن‌ها هم نتوانستند او را قانع کنند و من از گرفتن کتاب از او ناامید شدم.
روزی در حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بودم، دیدم عربی روستایی آمد و فرزند بیمار خود را به ضریح قبر مطهر بست و خطاب به امام گفت: «من شفای فرزندم را از تو می‌خواهم»، سپس برای انجام کاری بیرون رفت.
من که مشغول دعا و نماز بودم، منتظر ماندم ببینم کار این روستایی به کجا می‌کشد. چیزی نگذشته بود که دیدم بچه شفا گرفت و در حالی که کاملاً سالم بود از جا برخاست. به فاصله اندکی عرب آمد و پس از مشاهده فرزند سالم خود گفت: «شکراً یا علی» و رفت!


خاطره‌های آموزنده
28

آقای میرزا یحیی اضافه کردند که فردای آن روز اوّل ماه بود و ما در منزل روضه داشتیم و آقایی به نام شیخ قوام وشنوه‌ای۱ برای خواندن روضه به منزل ما می‌آمد. ایشان از روحانیونی بود که به منزل جناب حاج شیخ عبدالکریم حائری رفت و آمد داشت. از ایشان پرسیدم حاج شیخ شهریه دادند؟ ایشان سؤال کرد چطور مگر؟ از ماجرای شب قبل چیزی به او نگفتم و فقط گفتم: می‌خواستم بدانم.
ایشان گفت: بله. چند گونی پول برای آقا رسیده بود که شهریه را دادند و بدهی‌ها را پرداخت کردند، برای شهریه ماه بعد هم پول به اندازه کافی باقی مانده است.

1.. آیة الله شیخ قوام الدین وِشْنَوی قمی (م ۱۳۶۴ ش).

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 332879
صفحه از 371
پرینت  ارسال به