319
خاطره‌های آموزنده

سخنرانی نکردن بدون مطالعه

آیة الله بهاء الدینی، از حاج شیخ علی محدّث‌زاده، فرزند محدّث قمی _ رضوان الله علیه _ نقل کردند که حدیثی را در منبر خواندم. شخصی از من پرسید: این حدیث در کجاست؟ یادم نبود. پدرم را شب در خواب دیدم که به من گفت: این حدیث در فلان کتاب است؛ اما تو چرا بی‌مطالعه منبر می‌روی؟!۱

1.. استاد حسین انصاریان می‌گوید: قریب ده سال همسایه حاج میرزا علی محدث بودم. از او شنیدم می‌فرمود: «... من بنا به توصیه پدرم اهل منبر و وعظ و خطابه شدم. بنا شد در مجلسی در شهر قم ده شب منبر بروم. اهل قم از منبرم هم به خاطر زیبایی و شیوایی کلام و هم محض این‌که فرزند حاج شیخ عباس قمی هستم، استقبال شایانی کردند. شبی حدیثی را مورد بحث قرار دادم، آقایی از علما به نام حاج شیخ مهدی پایین شهری، از وسط مجلس فریاد زد: آقای میرزاعلی محدث! این حدیث کجاست؟ گفتم: جای آن را نمی‌دانم در چه کتابی است. من این حدیث را از زبان بزرگان شنیده‌ام. فریاد زد: دیگر از شنیده‌ها روی منبر نگو. سعی کن احادیث را در متون اسلامی ببینی، سپس نقل کن. عمل او به من سنگین آمد. برایم خیلی تلخ بود، دنبالۀ منبر را با دلسردی و کسالت طی کرده و با تصمیم بر این‌که از برنامه‌ام دست بردارم به خانه آمدم. نیمه شب در عالم رؤیا به محضر مبارک پدرم رسیدم. با تبسم و انبساط به من گفت: فرزندم از تصمیمی که گرفته‌ای صرف نظر کن، زیرا تبلیغ، عملی بسیار مهم و امری فوق‌العاده پرارزش است. این کاری است که برعهدۀ انبیای الهی بوده است در ضمن حدیثی که مورد اشکال آقای شیخ مهدی پایین شهری بود، در فلان کتاب حدیث در صفحه چند است. فردا شب دوباره حدیث را بخوان و به مدرک آن اشاره کن تا ایراد شیخ برطرف شود (محدث‌نامه، شمارۀ اول، آبان ۱۳۸۹).


خاطره‌های آموزنده
318

حالات ویژه معنوی

فرمودند: حالی داشتیم که وقتی می‌گفتیم: «اللّهمّ أذهِب عَنّی الوَجَع؛ خدایا درد را از من دور کن» درد می‌رفت. وقتی بود که سرم گیج می‌رفت. گویا اتاق می‌چرخید. گفتم: «اُسکُن». آرام شد.

تواضع آیة الله شیخ عبدالکریم حائری

در دیداری که همراه با آیة الله مشکینی با آن بزرگوار داشتم، آقای مشکینی در مورد آیة الله حائری از ایشان پرسید:
آیة الله بهاءالدینی خاطره‌ای از تواضع ایشان نقل کرد و فرمود:
خادم آقای حائری شبی به ایشان گفت: همسایه وضع خوبی ندارد.
شیخ فرمود: تو تکالیف ما را سنگین می‌کنی.
خادم پاسخ داد: مگر وقتی از یزد آمدی چه داشتی؟!
شیخ فرمود: با این‌که بی‌سوادی، درست گفتی!

تواضع آیة الله میرزا ابوالقاسم کبیر قمی

فرمودند: در مجلسی میرزا ابوالقاسم قمی را «آیة الله» خطاب کردند. ایشان با اشاره به حاج شیخ عبدالکریم حائری، فرمود: او آیة الله است.۱

1.. امام خمینی رحمه الله بارها در نقل احوال اساتید قمی خود _ که شخصیت و زندگی آنها را «درس عملی اخلاق» می‌شمردند _ و در بیان عوامل موفقیت حاج شیخ عبدالکریم در ترقّی دادن حوزۀ قم و جلوه کردن آن در علم و عمل، به «پرهیزگار» و «بی‌هوا» و «صالح» بودن علمای وقت قم (آقا شیخ ابوالقاسم، میرزا محمد ارباب، میرزا مهدی، آقا شیخ محمد کبیر و...) اشاره کرده‌اند (ر.ک: جرعه‌ای از دریا، [آیة الله] شبیری زنجانی، ج۱، ص۵۴۲؛ صحیفۀ امام، ج۱۹، ص۲۵۱ و ج۲۲ ذیل نام‌ها). گفتنی است قبل از آن که علمای قم از حاج شیخ عبد الکریم حائری برای اقامت در این شهر و قبول ریاست حوزۀ علمیۀ این شهر دعوت کنند (اسفند ۱۳۹۹ ش/رجب ۱۳۴۰ ق)، حوزۀ قم هم (مثل حوزه‌های کربلا، مشهد، تهران و اصفهان)، حوزه‌ای محلّی با حدود ده مدرسۀ علمیۀ فعّال و کمتر از پانصد نفر طلبه بود. علمای قم، وقتی موفقیت حاج شیخ عبد الکریم را در رونق علمی بخشیدن به حوزۀ اراک (سلطان آباد) و مدیریت نمونۀ او را در ادارۀ زندگی طلّاب آن شهر دیدند، تصمیم گرفتند که با دعوت از او و مساعدت به او، حوزۀ هزار سالۀ قم را احیا کنند. در این اقدام، مراجع و مدرّسان بزرگی همچون: میرزا ابوالقاسم کبیر، میرزا محمد فیض، میرزا محمد ارباب (اشراقی)، سید فخر الدین سیّدی، شیخ عباس قمی، میرزا محمد کبیر، ملا محمدطاهر اشعری، میرزا مهدی حکمی، میرسیّد محمد برقعی، شیخ محمدعلی حائری صفایی، شیخ محمدرضا شریعتمدار ساوجی و شیخ محمدتقی بافقی و نیز خاندان‌های اهل علمی چون: برقعی، روحانی، فاطمی، حَرَمی، طباطبایی قمی، صادقی و میرزایی (به علاوۀ تجّار و دیگر مردم)، مشارکت کردند. به عنوان نمونه: آیة الله میرزا ابو القاسم کبیر، دیگر اجازه نداد که هیچ رسالۀ فتوایی از او چاپ شود و اجازه نداد که دیگر او را «آیة الله» بنامند و در اعیاد نیز اوّل صبح به دیدن حاج شیخ عبد الکریم می‌رفت؛ آیة الله میرزا محمّد فیض، جای نمازش را در حرم مطهر، به حاج شیخ عبد الکریم تقدیم و واگذار کرد؛ حاج شیخ عباس قمی، شخصاً در منزل حاج شیخ عبد الکریم، منبر می‌رفت و روضه می‌خواند؛ میرزا محمّد ارباب، شاگردان درس خارج فقهش را تکلیف کرد که به درس حاج شیخ عبد الکریم بروند و... و مراجع قم، از آن پس، وجوهات شرعی مردم را نگرفتند و پرداخت‌کنندگان را به سوی حاج شیخ عبد الکریم راه‌نمایی می‌کردند (ر.ک: اختران قم، ص۲۴۸ و ۳۴۰ و ۴۴۱؛ جرعه‌ای از دریا، ج۱، ص۵۳۷ و ۵۴۱ _ ۵۴۳ و ۵۷۰؛ شرح احوال آیة الله اراکی، [آیة الله] استادی، ص۷۰ _ ۷۶ و ۳۲۶ و ۳۷۵).

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 332885
صفحه از 371
پرینت  ارسال به