333
خاطره‌های آموزنده

به پیشانی‌ات «منبری» نوشته!

آقای محقّقی۱ می‌گفت: خدمت شیخ رجبعلی خیاط رفتم. ایشان گفت: در ضمیرت کُره‌ای می‌بینم (ایشان برای امرار معاش در منزل کره جغرافیایی تهیه می‌کرده و می‌فروخته و کسی از آن مطلع نبوده است) و چند قلم‌مو و رنگ؟!
آقای محقّقی افزوده، که مهم‌تر این‌که شیخ فرمود: می‌بینم که به پیشانیت منبر نوشته. این مطلب برایم خیلی تعجب‌آور بود؛ زیرا من منبری نبودم تا این‌که پدرخانمم در یزد فوت کرد. آنجا مرا در مسجدش نگه داشتند و گفتند: باید اینجا بمانی و به جای ایشان منبر بروی.
گفتم: نمی‌توانم!
کتاب آوردند و گفتند: از روی کتاب بخوان.
مدتی از روی کتاب می‌خواندم تا بالأخره منبری شدم.۲

این بچه می‌میرد!

حاج آقا مصطفی خمینی از آیة الله سید حسن بجنوردی (پدر اخوان سید محمد و سید کاظم موسوی بجنوردی) نقل کرد و او از مرحوم شریعت که ایشان می‌فرمود:
ما هر چه بچه‌دار می‌شدیم می‌مُرد، تا این که خداوند، فرزندی به ما عطا کرد. گفتند: اگر او را به سیّدی هدیه کنی و او برگرداند، زنده می‌ماند.
به این نیّت، بچه را _ که چند ماهه بود _ بیرون بردم. اتفاقاً به مرحوم قاضی برخورد کردم. بچه را گرفت، نگاهی کرد و گفت: «ولی این بچه می‌میرد!» و همان هم شد.

1.. حجة الاسلام دکتر محمد محققی استاد دانشگاه و نمایندۀ آیة الله بروجردی در اروپا. ضمناً تفصیل این ماجرا در کتاب کیمیای محبت (ص ۸۶ _ ۸۷) به نقل از دکتر حمید فرزام آمده است. البته در نقل آقای فهری نکته‌ای در آخر هست که در آنجا نیست.

2.. مرحوم آقای فهری دو خاطرۀ اخیر را با چند کرامت دیگر که از شیخ رجبعلی خیاط دیده بود، در تاریخ ۲۸/۸/۱۳۷۰ در سفر این‌جانب به سوریه نقل کرد.


خاطره‌های آموزنده
332

نقش نماز در زوال اندوه

آیة الله خویی نقل کرد که فرزند آیة الله قاضی از دنیا رفته بود، برای تسلیت رفته بودیم، ایشان فرمود: همه هَمّ و غمّ ما در دنیا تا تکبیرة الاحرام است!

لذت نماز !

از آیة الله قاضی شنیدم که فرمود: دو سه روز است فکر می‌کنم اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم، چه کنیم!
ایشان (آقای قاضی) این جمله را با لهجه شیرین ترکی ادا می‌فرمود.

راز سجده‌های طولانی

سید علی اکبر اَعمیٰ۱ می‌گفت: مدت ده روز برای من حالی دست داد که هر مشکلی داشتم حل می‌شد. شبهه‌ای در حال نماز برایم پیش آمد و آن این بود که چگونه ممکن است افرادی مانند اُویس قَرَن و... یک شب تا صبح سجده کنند.
با این ذهنیت به رکوع رفتم و گفتم: «سُبحانَ رَبِّیَ العظیمِ وبِحَمدِهِ». خیلی لذت بردم. دوباره گفتم. لذتم بیشتر شد. همچنان هر چه بیشتر این ذکر را می‌گفتم بیشتر لذت می‌بردم... .
بدین سان شبهه من برطرف شد که اهل معرفت که از انس با خدا خسته نمی‌شوند به دلیل لذّتی است که از نظر معنوی احساس می‌نمایند.۲
آقای فهری افزود: که این ماجرا را با حاج ملا آقاجان [زنجانی] در میان گذاشتم. ایشان گفت: به او رحم کرده‌اند. این حالت در سجده به من دست داد، هر کاری کردند بلند نشدم تا مرا گرفتند و به پشت انداختند!

1.. ایشان را این‌جانب (ری‌شهری) در اوایل طلبگی در مدرسه رضویۀ قم دیده بودم. طلبه‌ای بود باتقوا که تا آخر عمر در حجره مجرد زندگی کرد.

2.. این جملۀ توضیحی، از نگارنده (ری‌شهری) است.

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 332884
صفحه از 371
پرینت  ارسال به