345
خاطره‌های آموزنده

هشت. مداومت بر این اعمال

ایشان، زیارت جامعه و زیارت چهارم از زیارت مطلقه امیرالمؤمنین علیه السلام را هر روز می‌خواند. زیارت امیرالمؤمنین را در فاصله بیست سانتی دیوار می‌خواند، وقتی می‌گفت «أنت وسیلتی ...»، حالی به او دست می‌داد که گویا امام را از نزدیک می‌دید.

نُه. بهترین زیارتنامه امیرمؤمنان علیه السلام

پدرم می‌گفت: زیارت جامعه کبیره خوب است؛ ولی برای امیرالمؤمنین علیه السلام کم است. پرسیدم کدام زیارت برای ایشان خوب است، فرمود: اَلسَّلامُ عَلی أبِی الأئمَّةِ، و خلیل النبوّة، و المَخصُوصِ بِالأُخوَّةِ....۱

ده. دنبال کشف و کرامت نباش!

حدود شصت سال پیش، نسخه خطی دعای سیفی کبیر۲ را که نسخه منحصر به فردی بود و ناقل آن حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی است را از حاج آقا حسن فرید گرفتم و در آن وقت، صد و بیست تومان دادم به یک خطاط که آن را استنساخ کرد.
به پدرم گفتم که سند آن صحیح است، و با اشاره به خواص آن پرسیدم: اجازه می‌دهید آن را انجام دهم؟۳
ایشان سخنان مرا گوش کرد، و فرمود: نه بابا جان! انسان برای کرامت خلق نشده! کرامت، «حیض الرجال»۴ است!
عرض کردم: انسان برای چه خلق شده؟!
فرمود: برای بندگی!
این نسخه پیش من است؛ ولی پس از فرمایش ایشان تا کنون آن را نگاه نکرده‌ام!

1.. این زیارت، در مفاتیح الجنان، قبل از زیارت امین الله،‌ زیر عنوان «زیارت مطلقۀ امیر المؤمنین» آمده است.

2.. دو دعا به نام‌های «دعای سیفی کبیر» و «دعای سیفی صغیر» معروف است. دعای سیفی صغیر، در مفاتیح الجنان آمده است. گفتنی است که ظاهراً هیچ یک از این دو دعا سند معتبری ندارند.

3.. در اینجا اشاره کرد که در آن وقت برنامه‌ها داشتم که می‌توانستم در زمستان روی پشت بام، چهار _ پنج ساعت مشغول باشم.

4.. یعنی اهل عرفان، در وقت ظهور کرامات از ایشان، از خدا منقطع می‌شوند.


خاطره‌های آموزنده
344

سه. اهمیت خداباوری

پدرم می‌فرمود: برخی از روحانیون، عادل، عالم، مجتهد و زندیق‌ اند!
و توضیح می‌داد که مقصودش این است که گناه‌های متعارف را انجام نمی‌دهند، فروع را به اصول، خوب رَد می‌کنند، اما خدا را باور نکرده‌اند!

چهار. آموزش مخالفت با نفس

از پدرم پرسیدم: چرا شما این قدر به آقای شیخ مرتضی زاهد احترام می‌کنید؟
فرمود: ایشان تا رسائل و مکاسب بیشتر نخوانده بود، ولی به تور یک مربی می‌خورد و مسیرش عوض می‌شود.
پدرم می‌فرمود: ایشان استاد من در تعلیم مخالفت با هوای نفس بود، ولی مسائل فقهی را از من سؤال می‌کرد. شیخ مرتضی به طور خیلی عادی مسائل «غیبی» را می‌گفت.

پنج. ترس از سوء خاتمه

پدرم فرمود: من به شیخ مرتضی زاهد گفتم: من از عاقبت خود می‌ترسم.
ایشان فرمود: آمیرزا! تو عاقبت به خیری، چون شب‌ها قبل از خواب به خداوند متعال می‌گویی: خدایا! من بنده مطیع تو نیستم. من یک زندیقم. به من رحم کن!
و درست می‌گفت!

شش. تکرار برخی از جملات در نماز

پدرم موقع نماز برخی از جملات قرائت را تکرار می‌کرد. از ایشان پرسیدم: چرا تکرار می‌کنید؟ آیا شک می‌کنید؟
فرمود: نه، احساس می‌کنم حضور قلبم قطع شد.

هفت. تکرار مراسم شب‌های قدر

ایشان شب‌های احیا در ماه رمضان، مجدداً تنهایی مراسم احیا را تکرار می‌کرد.

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 332853
صفحه از 371
پرینت  ارسال به