57
خاطره‌های آموزنده

رفتیم حرم چند مرد، زن و بچه عرب در چند جای اطراف صحن مطهّر نان می‌فروشند. در آنجا دکان نانوایی نبود، نان را بسته‌ای آورده بودند و هر کسی می‌خواست از این‌ها می‌گرفت. من به رفیقم گفتم: قبل از این که برویم حرم مقداری نان تهیه کنیم.
گفت: نه، حالا برویم حرم، نان تا هر موقع بخواهیم هست.
اوّل مغرب بود و نماز جماعتی هم تشکیل نمی‌شد، ما بودیم و حرم؛ ما دو نفر. وارد حرم شدیم و آداب زیارتی و نماز را به جا آوردیم. به رفیقم گفتم: فلانی، در السنه عوام مصطلح است می‌گن سی سال به سی سال، یک مرتبه شنبه به نوروز می‌افتد، این حرم توفیق الهی بوده که نصیب ما شده، موقعی آمدیم که این قدر خلوت است، والاّ از کثرت جمعیت نه انسان حضور قلب پیدا می‌کرد و نه دستش به ضریح می‌رسید یا ضریح را می‌بوسید، من به این آسانی از این حرم بیرون نمی‌آیم، تا رمق دارم و زبان در دهانم نخشکیده است، امشب می‌خواهم اینجا بمانم و دعا بخوانم.
رفیقم گفت: خیلی خوب اختیار با شماست.
ما آن طور که برایمان میسّر بود زیارت عاشورا، زیارت جامعه کبیره، دعای عالیةُ المضامین و زیارت خود امامان را انجام دادیم و در سرداب مقدّس امام زمان هم نماز و اعمالمان را انجام دادیم، طوری که واقعاً خسته شدیم، دوستم گفت که من خسته شدم بلند شو برویم، گفتم حالا برویم.
وقتی آمدیم بیرون از صحن، دیدیم که نه دکانی باز است، نه آدمی دیده می‌شود و نه نانی وجود دارد، فهمیدیم دیر شده، دکّان‌ها را بسته‌‌اند و رفته‌اند. عجب! چه کار کنیم؟ این طرف و آن طرف هم کسی نبود ازش بپرسیم. مانده بودیم که نان را از کجا تهیه کنیم.
آمدیم به طرف مدرسه، در حدود 80، 90، 100 متر فاصله، دیدیم یک دکان باز است و آدم تنومند و قوی هیکلی که یک چوب بزرگ دستش بود، روی یک چارپایه جلوی دکان نشسته و صاحب دکان هم در مغازه است. از دکان‌دار پرسیدم: اینجا نان گیر نمی‌آید؟


خاطره‌های آموزنده
56

1 / 14

دلجویی از زائر معترض

برادر عزیز و بزرگوارم حجة الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری خاطره‌ای را از حجة الاسلام سید علی میرلوحی درباره کرامتی از حرم مطهر عسکریَّین نقل کرد و بعد، لوح فشرده (CD) آن را برای این‌جانب فرستاد که حاوی متن سخنان آقای میرلوحی بود بدین شرح: ۱
روز پنجشنبه صبح رفتیم سامرا. یک حجره توی مدرسه علمیه گرفتیم که چند روز هم سامرا بمانیم. بعد رفتیم زیارت. قبل از ظهر رسیدیم به صحن مطهر امام حسن عسکری و امام علی النقی علیهما السلام و زیارت خواندیم. حرم این قدر خلوت بود که فقط چند تا گنجشک لب ضریح این امامان نشسته بودند و حتی یک نفر هم از ایران نبود. بعد از زیارت هم نهار صرف کردیم و کمی استراحت کردیم.
برای شب جمعه قدری گوشت تهیه کردیم و عصر، گوشت‌ها را بار گذاشتیم و گفتیم می‌رویم حرم از حرم که برگشتیم نان هم می‌گیریم و می‌رویم برای صرف شام.

1.. حجة الاسلام آقای میرلوحی متولد سال ۱۳۰۴ شمسی ساکن جوی آباد از توابع خمینی شهر اصفهان است. گفتنی است که متن سخنان ایشان ویراستاری شده است، ضمناً تاریخ این کرامت مشخص نشده، ولی از متن سخنان ایشان معلوم می‌شود که این حادثه مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پیش از تخریب مدرسۀ علمیه شیرازی در سامرا بوده است.

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 357233
صفحه از 371
پرینت  ارسال به