87
خاطره‌های آموزنده

1 / 21

خاطره‌ای از زادگاه بلال حبشی

چهارمین خاطره آقای محمدرضا خُرّمیان،۱ قاری بین‌المللی قرآن کریم، به این شرح است:
در سال 1374 جهت اجرای برنامه‌های قرآنی در ایام هفته وحدت و میلاد النبی صلی الله علیه و‌آله به کشور اتیوپی _ که از کشورهای قاره آفریقاست _ مسافرت کردم.
در نزدیکی‌های آدیس آبابا (پایتخت)، شهری است که زادگاه حضرت بلال حبشی است. برای اجرای برنامه به آن شهر رفتم. در زادگاه او یک مسجد بسیار عظیم به نام مسجد بلال حبشی ساخته‌اند.
در بالای سردر مسجد نوشته که در اوّلین دیدار بلال حبشی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و‌آله، بلال، این شعر را به زبان آفریقایی خوانده است:
اَرَبـَـرَ کَنـگَــرَه کَری کَری مَندَرَه
که این شعر را به عربی ترجمه کرده‌اند که این جمله شده است:
اِذِالمکارمُ فی آفاقِنا ذُکِرَت فانّما بکَ فینا یُضربُ المَثلُ
ظاهراً این عبارت فارسی، ترجمه همان شعر بالاست:
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.

1.. ر.ک: ص۷۴ (پانوشت).


خاطره‌های آموزنده
86

من دیدم هیچ جوابی ندارم؛ زیرا راست می‌گفت. آن‌ها که به ما بدی نکرده بودند. ما خودمان به خودمان بدی کردیم و با این بزرگواران و با مکتب انسان‌ساز آن‌ها قهر کردیم.
در اینجا شروع کردم به گریه کردن. جیغ می‌زدم و مرتب می‌گفتم: آقا! غلط کردم، اشتباه کردم، جبران می‌کنم. سپس آقا امام حسین علیه السلام فرمودند: دخترم! اگر می‌خواهی عاقبت به خیر شوی و اگر می‌خواهی ما از شماها راضی شویم این گوشه عبای مرا بگیر.
تا خم شدم و گوشه عبای آقا را گرفتم از خواب پریدم.
بعد از این ماجرای خواب، دو ماه است که باحجاب شد‌ه‌ام. دخترم هم باحجاب شده است. خودم و شوهرم نماز می‌خوانیم و با خدا و قرآن و پیامبر صلی الله علیه و‌آله و اهل بیت علیهم السلام آشتی کرده‌ایم. گریه‌ها و آه و سوزهای من از گذشته‌ام است که چطور پانزده سال در جهل و نادانی بودیم و چقدر مردها موی سرم را دیدند. گریه می‌کنم تا گناهانم پاک شود.
به او گفتم: این که امام حسین علیه السلام شما را از ضلالت و گمراهی نجات داد، همه از دعاهای پدر و مادرت بوده، همیشه آن‌ها را دعا کن و مواظب خود و بچه‌هایت باش.

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 332869
صفحه از 371
پرینت  ارسال به