گفتم: بفرمایید. (خیلی بیاعتنا، اصلاً توجه نداشتم که لحظاتی قبل، همین خواسته را از امام زمان علیه السلام داشتم!).
گفت: پنج چیز را رعایت کن: اول: شبها سعی کن قبل از اذان، نیمساعت، یکساعت، بیدار باشی. دوم: همیشه با وضو باش. سوم: سعی کن کم حرف بزنی. چهارم: کم بخور. و پنجم: کم معاشرت کن.
رفتم منبر و آقای مروارید هم بعد از من رفت منبر، پس از این که منبرش تمام شد از مجلس بیرون آمدیم. چند نفر بلند شدند. آن شخص هم بلند شد. هنگام خروج از مسجد یادم آمد که: عجب! آنچه این شخص گفت، همان چیزهایی بود که من درخواست کرده بودم.
گفتم: چی فرمودید؟
وی با دستش اشاره کرد به طرف مسجد ارک و گفت: «اگر آن کار را نکرده بودی، به ما نمیگفتند که اینها را به تو بگویم».
من هم در فکر منبر بعدی بودم که دیر نشود (و لذا توجه زیادی به حرفهای او نکردم). بیست و پنج شب، آن جا منبر رفتم؛ ولی دیگر او را ندیدم. من مطمئن هستم که او از طرف امام زمان علیه السلام این مطلب را مطرح کرد.
یک هفته این دستور العمل را انجام دادم. به خاطر دارم که در جلسهای که آقای [آیة الله حاج سید احمد] خوانساری حضور داشت، حتّی تا وقتی که لام «عزّوجلّ» از «قال الله عزّوجلّ» را میگفتم، نمیدانستم چه باید بگویم؛ ولی بلا فاصله یک آیه به ذهنم میزد، و یک ساعت حرف میزدم!