آخرت - صفحه 149

۲۹۸.مسند ابن حنبلـ به نقل از اَنَس ـ :مردى گفت : اى پيامبر خدا! فلانى درخت خرمايى [در باغ من] دارد و من مى خواهم باغم را با آن ، ديواربندى كنم . دستور دهيد درختش را به من بدهد تا با آن ، باغم را ديواربندى كنم.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «نخلت را در ازاى نخلى در بهشت ، به او بده» .
آن مرد نپذيرفت. ابو دَحداح نزد آن مرد آمد و گفت: نخلت را به باغ خرمايم بفروش. مرد فروخت.
ابو دحداح ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : من آن نخل را به [بهاى] باغم خريدم . آن نخل را به آن مرد (صاحب باغ) بدهيد ؛ زيرا من آن را به شما [هديه ]مى دهم.
پيامبر خدا چند بار فرمود : «چه بسيار خُرمابُن هايى كه در بهشت ، از آنِ ابو دحداح شد!» .
ابو دحداح ، نزد همسرش آمد و گفت : اى اُمّ دَحداح! باغ را ترك كن ؛ زيرا من آن را به نخلى در بهشت فروختم.
همسرش گفت : سوداى سودآورى است (يا جمله اى شبيه به اين) .

صفحه از 168