ارث - صفحه 5

۲۱۵۶۹.الإمام العسكريِّ عليه السلامـ أيضا ـ: إنّ المَرأةَ لَيس علَيها جِهادٌ و لا نَفَقَةٌ ، و لا علَيها مَعقُلَةٌ ، إنّما ذلكَ علَى الرِّجالِ .
فقلتُ في نَفسي : قَد كانَ قيلَ لي : إنّ ابنَ أبي العَوجاءِ سألَ أبا عبدِ اللّهِ عليه السلام عَن هذهِ المَسألَةِ فأجابَهُ بهذا الجَوابِ ، فأقبَلَ أبو محمّدٍ عليه السلام علَيَّ فقالَ : نَعَم، هذهِ المَسألَةُ مَسألَةُ ابنِ أبي العَوجاءِ ! و الجَوابُ مِنّا واحِدٌ ! ۱

بحث علميّ في فصول:

1 ـ ظهور الإرث:

كأنّ الإرث ـ أعني تملّك بعض الأحياء المالَ الذي تركه الميّت ـ من أقدم السُّنن الدائرة في المجتمع الإنسانيّ . و قد خرج عن وسع ما بأيدينا من تواريخ الاُمم و الملل الحصول على مبدأ حصوله ، و من طبيعة الأمر أيضا ذلك ، فإنّا نعلم بِالتأمّل في طبيعة الإنسان الاجتماعيّة أنّ المال ـ و خاصّة لو كان ممّا لا يد عليه ـ يحنّ إليه الإنسان و يتوق إليه نفسه لصرفه في حوائجه و حيازته ، و خاصّة فيما لا مانع عنه من دؤوبه الأوّليّة القديمة . و الإنسان في ما كوّنه من مجتمعه همجيّا أو مدنيّا لا يستغني عن اعتبار القرب و الولاية (المنتجَين للأقربيّة و الأولويّة) بين أفراد المجتمع الاعتبار الذي عليه المدار في تشكّل البيت و البطن و العشيرة و القبيلة و نحو ذلك ، فلا مناص في المجتمع من كون بعض الأفراد أولى ببعض ، كالولد بوالدَيه ، و الرَّحم برحمه ، و الصديق بصديقه ، و المولى بعبده ، و أحد الزوجَين بالآخر ، و الرئيس بمرؤوسه حتَّى القويّ بِالضعيف ، و إن اختلفت المجتمعات في تشخيص ذلك اختلافا شديدا يكاد لا تناله يد الضبط .
و لازم هذَين الأمرَين كون الإرث دائرا بينهم من أقدم العهود الاجتماعيّة .

۲۱۵۶۹.امام عسكرى عليه السلامـ در پاسخ به همين سؤال ـفرمود : چون زن نه جهادى بر عهده اوست، نه نفقه اى و نه ديه اى [در مورد عاقله ]بلكه اين وظايف به عهده مردها گذاشته شده است.
[راوى مى گويد:] در دلم گفتم: به من گفته شده بود كه ابن ابى العوجاء همين سؤال را از حضرت صادق عليه السلام كرد و ايشان نيز همين جواب را به او داد. ابو محمّد عليه السلام رو به من كرد و فرمود: بله، اين سؤال سؤال ابن ابى العوجاء است و پاسخ همه ما يكى است!

بحثى علمى در چند فصل:

1 ـ پيدايش ارث:

به نظر مى رسد كه ارث ـ يعنى قرار گرفتن ما ترك ميّت در مالكيت برخى افراد زنده ـ يكى از كهن ترين سنّت ها و قوانين متداول، در جامعه انسانى بوده است. البته تواريخ اقوام و مللى كه در اختيار ما هستند ما را در دست يافتن به منشأ پيدايش آن يارى نمى رسانند. طبيعت امر و ماهيّت قضيه نيز اقتضاى همين امر را دارد؛ زيرا با تأمّل و دقّت در طبيعت اجتماعى انسان، معلوم مى شود كه در وجود انسان شوق و علاقه خاصى به مال و ثروت، بويژه اگر مالى بدون صاحب و مالك باشد، براى صرف آنها در راه تأمين نيازهايش وجود دارد و تصرّف آن، مخصوصا اگر مانعى برايش وجود نداشته باشد، از عادات ابتدايى و باستانى بشر بوده است. از طرف ديگر، انسان در جامعه اى كه تشكيل مى دهد، وحشى يا متمدّن، هيچ گاه از وضع و اعتبار قرابت و انتساب ميان افراد جامعه ـ كه خود به اولويت و تقدّم منجرّ مى شود ـ بى نياز نيست؛ اعتبارى كه محور تشكّل خانواده، تيره، ايل، قبيله و امثال اينها را تشكيل مى دهد. بنا بر اين، در هر جامعه اى، ناگزير برخى افراد نسبت به برخى ديگر اولويت و نزديكى پيدا مى كنند، مانند فرزند به پدر و مادر، خويشاوند به خويشاوندش، دوست به دوستش، خواجه به بنده اش، يكى از زوجين نسبت به ديگرى، رئيس به مرئوس و حتى نيرومند به ناتوان. گو اينكه جوامع گوناگون بشرى در تشخيص اين رابطه ها و اولويّت ها با يكديگر اختلاف نظر شديدى دارند چندان كه رسيدگى به همه موارد آنها از دسترس خارج است.
لازمه اين دو امر آن است كه ارث از كهن ترين دوران اجتماعى در ميان بشر متداول بوده باشد.

1.الكافي : ۷/۸۵/۲.

صفحه از 28