۱۸.امام على عليه السلامـ در نامه اش به مُنذِر بن جارود عبدى ، كه در يكى از امور فرماندارى اش، خيانتى مرتكب شده بود ـ :امّا بعد ، شايستگى پدرت مرا نسبت به تو فريفت و گمان كردم كه تو نيز روش پدرت را مى پويى و راه او را مى روى ؛ امّا آن طور كه به من خبر رسيده است ، تو از پيروى هواى نفْست فروگذار نمى كنى و براى آخرتت توشه اى نمى گذارى و دنياى خود را با خراب كردن آخرتت آبادان مى كنى و براى حفظ پيوند خويش با ايل و عشيره ات ، از دينت مى بُرى .
اگر آنچه در باره تو به من گزارش شده است ، راست باشد ، هر آينه شتر خانواده ات و بند كفشت از تو باارزش تر خواهند بود و كسى چون تو ، شايستگى آن را ندارد كه از مرزى پاسدارى كند ، يا فرمانى به واسطه او اجرا گردد ، يا منزلتى والا داشته باشد ، يا در امانتى شريك گردد و يا بر مالياتى ، امين دانسته شود.
ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج 4 ص 51 (بخش پنجم / فصل سوم : سياست هاى ادارى / كنار نهادن كارگزاران خيانت پيشه)
و ص 55 (كيفر دادن كارگزاران خيانت پيشه) .