۲۸۸.عيسى بن مريم عليه السلام : منفورترين عالمان نزد خداوند ، كسى است كه دوست دارد پشت سرش از او ستايش شود ، و در مجلسها برايش جا باز كنند ، و به ميهمانى دعوتش نمايند ، و توشهدانها برايش خالى شود . به راستى به شما مىگويم : اينان مزد خود را در دنيا گرفتهاند و خداوند، عذاب آنها را در روز قيامت چند برابر مىكند .
۲۸۹.عيسى بن مريم عليه السلام : از پليدى دنيا اين كه خداوند در آن نافرمانى مىشود ، و آخرت، جز با ترك آن به دست نمىآيد .
۲۹۰.عيسى بن مريم عليه السلام : به راستى به شما مىگويم : اى بندگان دنيا! شما نه دنيا را دوست داريد و نه به آخرت اميدواريد . اگر دنيا را دوست مىداشتيد، آن كارى را كه به واسطه آن به دنيا رسيدهايد ، ارج مىنهاديد ، و اگر آخرت را مىخواستيد، كردار كسى را مىكرديد كه به آن اميد دارد .
۲۹۱.عيسى بن مريم عليه السلام : واى بر شما اى بندگان دنيا! نه چون حكيمان خرد مىورزيد ، و نه چون فرزانگان مىفهميد ، و نه چون دانشمندان مىدانيد ، و نه چون بندگانِ ترسان هستيد ، و نه چون آزادگانِ شرافتمند . زودا كه دنيا شما را از بُن بركَنَد و سرنگونتان كند . سپس بينىتان را به خاك بمالد . آن گاه گناهانتان كاكل شما را بگيرد و دانش (ِخدا) از پشتِ سر، شما را پيش براند تا آن كه برهنه و تنها به پادشاه سزا دهنده ، تسليمتان كند و او سزاى كارهاى بدتان را بدهد .
۲۹۲.عيسى بن مريم عليه السلام : واى بر شما اى بندگان دنيا! از بهرِ نعمتى زوال آمدنى و زندگىاى به پايان رسيدنى ، از خدا مىگريزيد و ديدار او را ناخوش مىداريد؟!
پس چگونه خداوند، ديدار شما را دوست داشته باشد در حالى كه شما ديدار او را ناخوش مىداريد؟! خداوند ، تنها ، ديدار كسى را دوست دارد كه دوستدار ديدار اوست ، و ملاقات كسى را نمىپسندد كه ديدار او را ناخوش دارد . چگونه مىپنداريد كه فقط شما دوست خداييد و نه ديگران ، حال آن كه از مرگ مىگريزيد و به دنيا چنگ مىزنيد؟
مرده را چه سود، بوى خوش حنوطش و سفيدى كفنش، در حالى كه همه اينها در زير خاك است؟! همچنين شما را چه سود، زرق و برق دنيايى كه در چشم شما جلوهگرى مىكند ، امّا همهاش رو به نيستى و زوال است؟!
شما را چه سود، پاكيزگى پيكرهايتان و روشنى رنگهايتان، در حالى كه به سوى مرگ مىرَويد و در خاك، به دست فراموشى سپرده مىشويد و در تاريكى گور، فرو مىرويد؟!