دفاع از حديث(3) - صفحه 101

احتمال جعل، روايت را كنارى بنهند و كمتر در فهم و توجيه آن، وقت بگذارند.
ما معتقديم كه بايد تأمّلى در خور داشته باشيم و روايات را بى جهتْ طرد و نفى نكنيم. «دفاع از حديث»، در اين زمينه، برخى روايات را كه مورد طرد و نفى قرار گرفته اند(با آنكه شايسته چنين بى مهرى نبوده اند)، به عنوان نمونه، ارائه مى دهد.
صاحب اين قلم، از همه سرورانى كه دست اندركار پژوهشهاى حديثى اند، انتظار دارد كه در اين نمونه احاديثْ به چشم نقد بنگرند و چنانچه توضيح و بيان ما در تأييد حديثى درست نيست و يا پختگى و كمال لازم را ندارد، از راهنمايى و نقّادى، دريغ نورزند، و در هرحال، به روح كلام ما توجّه كنند و اساس سخن را مورد عنايت قراردهند و در نقدهاى خويش، به خرده گيرى در جزئيّات، اكتفا ننمايند.
در اين مقاله، ابتدا به پاسخ نقد مندرج در شماره پيشين مجلّه مى پردازيم و سپس روش خود را در دفاع از احاديث، در سه بخش، پى مى گيريم:

پاسخى به يك نقد:

در اولين نمونه از سلسله «دفاع از حديث»، به دفاع از رواياتى پرداختيم كه در تفسير «اهل ذكر» رسيده بود. در دفاع ما، با تكيه بر روايات متعدّد، بر اين نكته تأكيد شده بود كه منظور از اهل ذكر، در آيه «فاسئلوا أهل الذّكر»، منحصراً امامان اهل بيت(ع) هستند و تطبيق «اهل ذكر» بر «اهل كتاب»، مطرود است. در برخى از اين روايات، تصريح شده بود كه تفسير «اهل ذكر» به «اهل بيت(ع)»، از باب تنزيل است و نه تأويل(تا بطن آيه باشد). همچنين اشاره كرديم كه عدّه اى از عالمان و مفسّران(همچون علّامه طباطبايى)، با پذيرش اين روايات، تلاش كرده اند تا بين مفاد روايات و آنچه مفسّران از آيه فهميده اند، جمع كنند.
ما در اين وادى، با عنايت به همه حرفها، مشكل را بدين گونه حل كرديم كه: ارجاع به اهل ذكر، صرفاً جهت داورى در يك قضيّه نيست؛ بلكه ارجاعى عام جهتِ تعلّم و فراگيرى است. بدين ترتيب، ديگر نمى توان «اهل كتاب»

صفحه از 117