دفاع از حديث(3) - صفحه 104

عنوان شواهدى بر مأمورشدن پيامبر ـ ص ـ يا امّت، به سؤال از اهل كتاب آورده اند)، همچنانكه خود نويسنده اشاره كرده است، جاى تأمل، و همان گونه كه نويسنده به آنها پرداخته، نيازمند توجيه اند. كوتاه سخن اينكه براى حلّ يك مشكل، پناه بردن به آياتى كه تفسير آنها نيز مشكلاتى دارد، زيبنده نيست.
سخن متين تر، آن است كه در سه آيه مورد اشاره ناقد محترم، خداوند براى محكوم كردن اهل كتاب، به پيامبر يا امّت مى گويد كه از خودشان بپرسيد؛ جوابى ندارند و محكوم مى شوند. اين از شيوه هاى عُقلاست كه گاه براى محكوم كردن فردى، مسئله مورد نزاع را از خود او مى پرسند. فايده اين روش، روشن است و درستى آن، قابل انكار نيست؛ ولى ارجاع مشركان به اهل كتابْ براى درس گرفتن و يادگيرى ـ آن هم با اين بيان بلند كه: فاسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون! ـ دقيقاً صحيح نيست. چراكه اين بيان، مستلزم آن است كه در موارد ديگر هم بتوان به آنها مراجعه كرد و درنتيجه، همان مى شود كه امام معصوم(ع) فرمود: إذاً يدعونكم الى دينهم.
3ـ در پاسخ به نكته سوم، بايد گفت: حتّى اگر «ذكر» بر تورات هم اطلاق شده باشد، باز، اطلاق عنوان بلند و تشريفىِ «أهل الذكر» بر يهوديان، و ارجاع مشركان به آنان، شايسته نمى نمايد. اين، خود، قرينه است كه منظور از اهل ذكر، همان اهل قرآن و اهل پيامبرند، نه اهل تورات(به معناى يهوديان زمان پيامبر) و مانند آنان.
4ـ در نكته چهارم، خواسته اند منكرشوند كه منظور از اهل ذكر، امامان(ع) هستند و خواسته اند ذكر را به معناى لغوى بگيرند كه درنتيجه، يك مصداق آن، اهل كتاب باشند و مصداق ديگر آن، امامان(ع)؛ با امكان وجود مصاديق ديگر.
اين نكته هم با توجه به اساس سخن و روح كلام ما در «تأييد روايات»، پاسخ داده مى شود و اصلاً نمى تواند درست باشد.
5و6ـ در پنجمين و ششمين نكته، باز

صفحه از 117