سوره يوسف به زنان و بويژه دختران جوان، وجود پنج روايت در كتابهاى معتبرى از قبيل كافى و من لايحضره الفقيه و خصال، كافى است و برعكسِ آنچه در جهت اوّل اشكال آمده، اعتبار اين روايات، در كل، خوب است.
حضور اين روايات در مجامع معتبر شيعى، وثوق به اين روايات را در ما زنده مى سازد و بر مبناى مقبول «حجّيّت خبر موثوق به»، اين رواياتْ حجّيّت مى يابد(و حضرت آيةاللّه مكارم شيرازى ـ دام ظله العالى ـ خود، از طرفداران اين نظريّه است). همچنين، وجود روايات در حدّ استفاضه و حضور آنها در كتابهاى معتبر شيعى و قرائنى از اين دست، كافى است كه اعتبار و حجّيّت اين روايات را تضمين كند.
در أنوارالأصول(ج2، ص468) آمده است:
رابعها وهو العمدة بناء العقلاء، فإنّه قائم على حجّيةالأخبار الموثوق بها وإن لم يكن المخبر ثقة أى الملاك عندهم هو الوثوق بالمخبر به لا المخبر وهذا الوثوق يثبت تارة من طريق وثاقة المخبر واُخرى من طريق وثاقة الكتب وثالثة يحصل من عمل المشهور(الشّهرة الفتوائيّة أو الرّوائيّة) ورابعة من طريق علوّ المضامين كما فى الصّحيفة السّجاديّة ونهج البلاغة وخامسة من طريق أنّ الخبر يكون من الأخبار الّتى لا داعى فيها على الكذب.
اساسى ترين دليل بر حجّيّت خبر واحد، بناى عقلاست و بناى عقلا، حجّيت خبر موثوق به را به اثبات مى رساند؛ گرچه راوى آن خبر، ثقه نباشد. ملاك در نزد عقلا، وثوق به خبر است، نه ثقه بودن راوى؛ و اين وثوق، گاه از طريق وثاقت راوى به دست مى آيد و گاه از طريق وثاقت كتبى كه روايت در آن آمده است و گاه از راه عمل مشهور به روايت و گاه از راه علو و بلندى مضمون روايت و گاه …
بنابراين، خدشه سندى به اين روايات، جدّاً پذيرفته نيست.
2ـ در ارتباط با وجود معارض، بايدگفت:
هرگز روايتى كه در مجمع البيان به طور ارسال از أبى بن كعب از پيامبر