بالقوّه، باید کلّ آیات را بتوانند ارزیابی کنند تا این حدیث را بر کل قرآن عرضه کنند؛ آنگاه معلوم میشود این حدیث درست است یا درست نیست.
بنابراین، همان گونه که یک «مفسر» هیچ چارهای ندارد، مگر اینکه در خدمت «حدیث» باشد، یک «محدّث» هم هیچ چارهای ندارد، مگر اینکه در خدمت «قرآن» باشد، چراکه هم «حسبنا کتابالله» و هم «حسبنا السنّة» باطل است.
اگر کار جمعی انجام شود، میتوان به آسانی در خدمت قرآنکریم بود؛ بدینسان که سورههای قرآن بین افراد تقسیم شود و آنگاه هرکس با مطالعه تمام تفسیرهای مربوط به آن سوره، در آن سوره متخصص شود. چنین فردی میتواند موافقبودن یا مخالفبودن چند روایت را با آن سوره بیان دارد، چون اگر کسی حتی صد سال هم در خدمت قرآنکریم باشد و بگوید من به تنهایی احاطه دارم و کلاً میتوانم بگویم که این روایت مخالف با قرآن است یا نیست، خیلی سخت است؛ شدنی نیست. اما در یک پژوهش و کار جمعی، شدنی است؛ یعنی کسی با سوره «اعراف» یا با تمام بحثهای مربوط به سوره «انعام» آشنا شود؛ چراکه اولاً، خودش تفاسیر و آیات سوره مربوطه را مطالعه کرده است؛ ثانیاً، آن مباحث را مباحثه کرده است؛ ثالثاً تدریس کرده است؛ رابعاً، همه این مباحث را جمعبندی کرده است. و آنگاه اگر یک حدیث یا چند تا حدیث را به ایشان دادند و گفتند: آیا این مخالف با سوره «انعام» است یا خیر؟ میتواند نظر و فتوا بدهد. کار را میتوان به این سبک به سامان رساند. در اینجا باید توجه داشت که عرضه تمام روایات بر کتاب الهی اهمیت دارد، چه معارض داشته باشد، چه نداشته باشد».
4)ضرورت ارزیابی روایات غیرفقهی
پایانبخش سخنان حضرت آیةالله جوادی درباره ضرورت ارزیابی روایات در دوره معاصر بود. ایشان چنین بیان داشتند: «الآن ما در مقطع سوم از مقاطع سهگانه اعتبار حدیث هستیم. در مقطع اول این بود که راویان باید «عادل» باشند. بعد دیدند که نه، لازم نیست عادل باشند، همین که «موثق» باشند و حتی شیعه دوازدهامامی هم نبودند، اما گزارشگران صادقی هستند، کفایت میکند و در این مرحله از «عدل» به «ثِقه» رسیدند؛ این مقطع دوم.
در مقطع سوم، روایات اگر «موثوقالصدور»، میشد، حجّیت مییافت؛ یعنی اگر روایتی ضعیف بود و اصحاب و فقها به آن عمل کردهاند، خیلیها به این بها میدهند.