عبادت) شوند. بهره آنها در دنيا (فقط) رسوایی است و در سرای ديگر، عذاب عظيم (الهی)!
این تطبیق، از آن روی صورت گرفته است که بخت النصر در حمله به بیت المقدس معابد یهودیان را ویران کرد.
ماجرای فرار مترفین از عذاب و گرفتار شدنشان در بیرون شهر
آیه دیگری که نزد برخی از مفسران۱ بر ویژگی ویرانگری و عذاب بودن بخت النصر نظر دارد، آیه 11 سوره انبیاء و آیات بعد آن است:
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ * فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ * لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ * قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ * فَما زالَتْ تِلْک دَعْواهُمْ حَنی جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ.چه بسيار آبادیهای ستمگری را در هم شكستيم و بعد از آنها، قوم ديگری روی كار آورديم! هنگامی كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (گفتيم:) فرار نكنيد و به زندگی پر ناز و نعمت، و به مسكنهای پر زرق و برقتان بازگرديد! شايد (سائلان بيايند و) از شما تقاضا كنند (شما هم آنان را محروم بازگردانيد)! گفتند: «ای وای بر ما! به يقين ما ستمگر بوديم!» و هم چنان اين سخن را تكرار میكردند، تا آنها را درو كرده و خاموش ساختيم!
هر چند آیه عام است، ولی به گفته برخی از مفسران، یکی از مصادیق مورد نظر آیه، قریه «حضور» در یمن است که اهل آن ظالم بودند و خداوند بخت النصر را بر آنان مسلط کرد؛ همان گونه که بر بیت المقدس مسلط کرد ۲.
گفتنی است طبری در ذیل آیه چهل و ششم سوره ابراهیم: (وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ)، از مجاهد نقل کرده که این آیه به بخت النصر نظر دارد؛ گر چه بسیاری این آیه را در باره نمرود میدانند ۳.
سُدی از مفسران سده نخست هجری نیز بخت النصر و حکومت او را یکی از مصادیق اصحاب اخدود در آیه چهارم سوره بروج: (قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ) دانسته است ۴. در روایت کمال الدین از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز بدان اشاره شده است ۵.
1.. تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج۸، ص۲۴۴۷؛ جامع البيان في تفسير القرآن، ج۱۷، ص۸ ؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۴، ص۳۱۵.
2.تفسير القرآن العظيم، ج۸، ص۲۴۴۷؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۴، ص۳۱۵
3.جامع البيان في تفسير القرآن، ج۱۳، ص۱۶۱
4.تفسير ابن كثير، ج۸، ص۳۶۴
5.كمال الدين، ج۱، ص۲۲۵