به این روش مخالف بودند ۱. تطوراتی که در این دوره حول حجیت خبر واحد رخ داد، شاهد گویایی بر شاخصه دوم است. همان طور که از نوشتههای اصولی قرون ششم تا نهم بر میآید، حجیت خبر واحد مفروض بود و تنها سخن از دلایل حجیت و تنظیم ویژگیها و تقسیمات این خبر گفته میشد («مراحل تطور الاجتهاد»). در این باره نکته مهمی که از جمله دلایل تدوین علم درایه نیز محسوب میشود، مخفی شدن قراینی است که همراه حدیث بوده است ۲. بدین جهت، تربیع روایات به چهار نوع صحیح و حسن و موثق و ضعیف، دستاورد این دوره از جریان حدیث پژوهی است. این اقدامات تا آنجا ادامه پیدا کرد که استاد امین استرآبادی، صاحب معالم، شهادت عدلین را در تزکیه راوی شرط دانست ۳. استرآبادی در تحلیل این دو عامل این گونه مینویسد:
خلاصه آن که دین دو بار تخریب شد، یکی روزی رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله و دیگری روزی که قواعد اصولی و اصطلاحاتی که عامه در کتابهای اصولیشان و در کتابهای درایة الحدیث نام بردهاند، در بین احکام و احادیث ما رواج پیدا کرد۴.
جریان دیگری که در کنار دو جریان اصیل نصگرا و عقلگرا همواره به شکل رادیکالی، در مواقعی که شکاف بین این دو گروه ایجاد میشد، خود را نمایان میساخت، صوفیان و باطنگرایان بودهاند.۵ به اذعان برخی از نویسندگان، در این دوره عالمانی _ که بیشتر مشرب اخباری داشتند _ در مبارزه با تصوف شدت بیشتری به خرج میدادند («برخورد دو تفکر در عصر صفوی»). صوفیان و قزلباشان با وجود فراز و نشیبهای مختلفی که در این دوره وجود داشت («پژوهشی در باره قزلباش»)، به عنوان یک عامل فرهنگی قدرتمند، در دوران ظهور و تداوم اخباریان، حضور داشتهاند. در این دوران، به دلیل اوج و بالندگی گرایش به عقل ۶ چنین جریاناتی از این فرصت برای ارائه تراوشات خود بهره بردند.
نادرستی انتساب عدم پذیرش ظواهر قرآن به اخباریان
همان طور که اشاره شد، وحید بهبهانی، وضعیت بحرانی بین دو گروه اخباری و اصولی را به گونهای مدیریت نمود که چهره موجهی از اخباریان بر جا نماند. نقدهای تند وی بر آنان، به ویژه در خصوص قرآن، به قدری مبهم و تاریک است که نمیتوان از چنین شخصیتی پذیرفت که بدون مراجعه به متن عبارات آنان، این گونه اخباریان را متهم به وهم آلودگی و درک نکردن
1.الفوائد المدنیة، ص۳۰۵
2.أدوار الإجتهاد، ص۱۴۵
3.منتقی الجمّان، ج۱، ص۱۶
4.الفوائد المدنیه، ص۳۶۸
5.. البته برخی از بزرگان تلاش در سازگاری مبانی دینی و شیعی با دیدگاه صوفیان داشتهاند (جامع الأسرار، ۱۳۶۹، ص۶۱۱).
6.مقدمۀ البرهان، ص۱۷