نادرستي انتساب عدم پذيرش ظواهر قرآن به اخباريان - صفحه 17

نرسیده باشد. همین احتمال مانع از تمسک به ظاهر آیات الهی خواهد بود. البته باز نباید از این عبارت، توهم این نکته برآید که ایشان با هر گونه فهمی‏ از قرآن مخالف است. این ادعا نیز با دو قرینه در کلام وی روشن می‏شود:
ابتدا، این که بعد از نقل دوباره سخن طبرسی، نقطه ثقل نگاهش در این است که صریح کلام طبرسی، بیان‌گر این نکته است که «مراد خدا را از عمومات و غیر آن از اموری که قابلیت دارند که از ظاهرش صرف نظر کرد و ناسخ و منسوخ تعیین کرد، تنها با اشاره اهل‏بیت علیهم السلام می‏توان تعیین کرد» ۱. بنا بر این، تمامی‏ آیات قرآن مورد نظر او نیست، بلکه در باره آیاتی که قابلیت اراده خلاف ظاهر دارند، سخن گفته است. شاهد بر این مطلب نیز این است که ایشان بعد از نقل کلام طبرسی و روایتی که او از ابن عباس ذکر نموده که آیات را در تفسیر، چهار قسم می‏کند، در باره دو قسم آن _ که برای همگان و آشنایان به لغت عرب لازم و ممکن دانسته شده است _ موضعی اتخاذ ننموده است، ولی در باره قسم سوم که در باره تأویل و فروع احکام (فقهی) مربوط به علماست _ که آنها را اهل‏بیت علیهم السلام می‏داند _ اظهار نظر و تطبیق بر مدعای خود نموده است و در مورد قسم چهارم _ که علمش مخصوص خداست و تکلیفش روشن است _ سخنی بیان نکرده است. بنا بر این می‏توان احتمال داد احتیاطی که در عدم حجیت ظواهر معتقد شد، در باره ظاهری است که بدون روایت و به صرف احتمال، در چارچوب تأویل و تخصیص آیات _ که مخصوص اهل‏بیت علیهم السلام است _ بیان گردد.
دیگر، این که باید دانست که تفسیر قرآن از دیدگاه او، فراتر از نگاه رایج به آن است و به فعالیتی که در کشف ظاهر قرآن بعد از بررسی تمامی قراین و ادله صورت می‏گیرد، تفسیر نمی‏گوید؛ چنان که شیخ انصاری نیز در مقام اشکال به اخباریان از همین نکته‏ای که خود معتقدند، استفاده نموده و فحص از مخصصات در رسیدن به مقصود خدای متعال را تفسیر ندانسته است ۲. این معنا از سخنان وی _ که در انتهای این پرسش مطرح شده _ به دست می‏آید:
و همچنین از کتاب الاحتجاج طبرسی فهمیده می‏شود که ایشان همچون روش قدمای از علما را پیش گرفته است و به همین جهت است که در تفاسیری که ارائه می‏دهد، هیچ گاه در هیچ موضوعی که در آن روایتی از معصومین نیست، مراد خدای متعال را معین نمی‏کند، بلکه نقل‏‏های مفسران عامه را بیان می‏کند۳.
این سخن وی، اگر حاکی از پذیرش روش تفسیری طبرسی باشد _ چنان که ظاهر سخنش این است که آنچه که به عنوان کار تفسیری از طبرسی جای مانده صحیح است _ وی با مطلق تفسیر مخالف نیست، بلکه این را از ضروریات کار یک مفسر می‏داند که نسبت قطعی به مراد

1.همان، ص۳۵۷

2.فرائد الأصول، ج۱، ص۵۷

3.الفوائد المدنیة، ص۳۵۷

صفحه از 23