نادرستي انتساب عدم پذيرش ظواهر قرآن به اخباريان - صفحه 18

خداوند متعال ندهد. مستند این سخن او نیز احادیثی است که به منع تفسیر به رأی حکم می‏کنند ۱. این در حالی است که همان گونه که برخی از اخباریان احتمال داد‏ه‏اند، این روایات یا ناظر بر تطبیق نظر پیشین خود بر قرآن است و یا منظور این است که کسی در فهم قرآن، به مجرد دانستن لغت، بدون در نظر گرفتن سخن معلمان آن، سرعت بگیرد ۲.
ما تا اینجا تمام تلاش خود را در فهم سخنان استرآبادی به کار بستیم، ولی در این قسمت از تهافتی که در سخنان ایشان وجود دارد، نمی‏توان صرف نظر کرد. ایشان ابتدا در باره دو قسم از چهار قسم آیات خدا سکوت می‏کند و اظهار نظر نمی‏نماید که ما خوش‏بینانه این سکوت را مبنی بر پذیرش سخن طبرسی دانستیم. معنای این برخورد، مصادره سخن به نفع مبنای پذیرفته شده نزد خود اوست. نقدی که ما در اینجا به ایشان وارد می‏دانیم، این است که اگر شما خود، به صاحب مجمع البیان امکان فهم و تفسیر دو قسم از آیات را نسبت می‏دهید، چگونه کشف نمودید که ایشان در تفسیر آیاتی که در ذیل آن روایتی وجود ندارد، مراد خدا را تعیین نمی‏کند و چرا نقل روایات تفسیر عامه را دلیل بر گذر از تفسیر و تفسیر احتمالی آیات الهی تلقی می‏کنید؟ و در این خصوص باید گفت همان طور که شیوه مفسران است، آنها از این نقل‏ها به منظور تأیید فهم تفسیری‏شان از ظواهر قرآن استفاده می‏کنند و در این موارد، خود آیه را بدون روایت معتبر مکفی در فهم و قابل استناد به ظاهرش می‏دانند.
بنا بر این، استرآبادی بر اساس احتیاطی که در فهم و تفسیر آیات الهی دارد، از طرفی نمی‏خواهد کار مفسران پیشین را رد کند و در مقابل آنها بایستد و از طرفی دیگر، به دلیل دغدغه‏ای که نسبت به تفسیر بدون روایت دارد، به ویژه در مواردی که تفسیر بر ظاهر آیه منطبق نیست و تنها احتمالی است، روش تفسیری معتبر را اکتفا به بیان احتمالات در ذیل آیات الهی قلمداد می‏کند. البته ما در ذیل اولین مورد از نقد‏های نقضی احتمالی دیگری را در باره این نظر تفسیری او بیان خواهیم کرد.

2. نقد نقضی

مورد اول

بعد از این که مراد ایشان از مجموع سخنانش دانسته شد، گاهی در کلماتش دیده می‏شود که وی، احتیاط چندانی نیز در نقل آیات الهی ندارد، بلکه به سادگی در ذیل مباحث به ظاهر آیات تمسک و آنها را با هدف تأیید سخن خود به کار می‏گیرد. وی در بیان گرایشی که برخی از علما به علم اصول و کلام و رجال عامه پیدا نمودند، انگیزه‏‏های آنان را مثبت می‏خواند، ولی آن را ناشی از

1.تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷

2.الصافی، ج۱، ص۳۷

صفحه از 23