نادرستي انتساب عدم پذيرش ظواهر قرآن به اخباريان - صفحه 19

غفلت از نازسازگاری اصطلاحات عامه با مذهب و بی‌نیازی ما از آنها می‏داند. در ادامه می‏نویسد که چگونه این توجه را نداشته‏اند؟ در حالی خداوند متعال فرموده است:
آنان می‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خدا نور خود را کامل می‏کند؛ هر چند کافران خوش نداشته باشند۱۲.
این استشهاد به این منظور است که شما چطور متوجه این توطئه نشدید، در حالی که خداوند در قرآن این مطلب را بیان نموده است که آنان به دنبال خاموش کردن نور خدا با کمک از دهان خود هستند.
اگر خوب دقت کنیم، ایشان در اینجا با تطبیقی که از این آیه بر مخالفان و عامه نموده است، به یکی از روشن‏ترین نمونه‏‏های تفسیر قرآن، یعنی بحث جری و تطبیق استناد کرده است.۳ این به کارگیری از آیه، با سخن او مبنی بر بیان احتمال، در معنای آیه سازگار نیست، در حالی که او در اینجا آیه را شاهد بر مدعای خود آورده است. بنا بر این، نباید احتیاط در کلام ایشان را بر ممنوعیت مطلق در استفاده از آیات قرآن تفسیر نمود، بلکه منظور او از عدم حجیت ظواهر، ناظر به آیاتی است که در آنها قابلیت استفاده خلاف ظاهر و تعیین ناسخ از منسوخ وجود دارد. بنا بر این، می‏توان در مورد این مبنای او احتمال داد که او نیز به نکته‏ای توجه دارد که در برخی از روایات مورد گوشزد واقع شده است.۴ بر اساس این روایات، گاهی با بررسی تمامی قراین در آیه احتمالی وجود دارد که مانع از اتقان ما به نتیجه‏ای که از آیه به دست آورده‏ایم می‏شود؛ چنان که فیض نیز در امکان به دست آوردن روح و تأویل آیات، چنین احتیاطی را لازم می‏داند ۵.

مورد دوم

سخن استرآبادی در این مورد، با محقق حلی در مصیب یا مخطئ بودن مجتهد است و یکی از چالش‏ها‏یی که در مباحثات بین اخباری‏ها‏ و اصولی‏ها‏ به وجود آمده است، در توجیه این مسأله است که چگونه اجتهاد به خطا رفته مجتهدان، امکان تصحیح می‏یابد. به همین جهت، مطالب و مسالک گوناگونی در اینجا طرح گردیده که حول محور سه مبنای تصویب، تخطئه و مصحلت سلوکیه می‏گردد ۶. استرآبادی وجوهی را که حلی در برداشته شدن بار گناه از دوش مجتهد آورده مورد نقد قرار داده، در پاسخ به وجه دوم از وجوه سخن حلی می‏گوید:

1.صف/۸

2.الفوائد المدنیه، ص۱۲۳

3.. چنان که مفسران اخباری نیز با پذیرش این قاعدۀ تفسیری، به روایاتی که مستند آن است، اشاره داشته‏اند ( البرهان، ج‏۱، ص۶۵ _ ۶۶؛ نور الثقلین، ج‏۲، ص۴۸۴؛ الصافی، ج‏۱، ص۲۹).

4.. مانند روایتی که در آن امام باقر علیه السلام قتاده را در همین باره مورد تخطئه کرده است ( الکافی، ج۸، ص۳۱).

5.الصافی، ج۱، ص۳۳ _ ۳۴

6.فرائد الأصول، ج۱، ص۴۴

صفحه از 23