عقيق اندر يمن - صفحه 101

استدلال را می‌توان تا روزگار اصحاب امام صادق علیه السلام دنبال کرد.1
هم‌چنین در صفحه 63 از همین جزء، تحت عنوان‌‌«‌فصل فی شبه المخالفین‌» به ذکر برخی دلایل امامیه بر ضرورت عصمت امام علیه السلام می پردازد و می‌آورد:
‌قالوا‌: الدلیل علی وجوب عصمة الإمام أنا قد کلّفنا أن نحکم فی الحوادث بأحکام شرعیة فلا بدّ أن یکون علیها طریقه2 و إلّا کنّا مکلفین ما لانطیقه و یجب کونها شرعیة لأنّ الحکم الذی کلفناه شرعیّة و الطرق الشرعیّة إما کتاب أو سنة متواترة أو منقولة بالآحاد أو الإجماع أو القیاس و الاجتهاد أو قول إمام معصوم؛
قالوا: و کثیر من الحوادث لانجد لها ذکراً فی الکتاب و لا فی السنة المتواترة و کثیر منها له ذکر محتمل فی الکتاب و یعارض ذلک الذکر ذکر آخر و الذکران کالمتکافئین فلایقع البیان بذلک و کثیر منها غیرمجمع علیه مع أن الإجماع لیس بحجة و الأخبار المتواترة و إن أفادت العلم بما یتناوله فإنّه3 لایؤمن أن یترک الناقلون نقل بعض ما سمعوه من عبادة أو شرط عبادة فلایوثق بأن ما نقلوه هو جمیع الشروع؛
قالوا: و أخبار الآحاد لیس بحجة مع أنّ کثیراً من الحوادث لایتناوله الآحاد و لذلک یعدل الفقهاء إلی القیاس و الاجتهاد؛ قالوا: و لایجوز العمل علی الاجتهاد و القیاس فلم‌یبق بعد ذلک إلا قول معصوم من ال الخطأ و الزلل
.4
مطلب دیگری که نویسنده المحیط از آثار مفقود امامی نقل کرده، سخن شیخ مفید در کتاب الإیضاح در اثبات عصمت امام است. در این‌جا متن این گزارش را می‌خوانیم:
استدلّ أبوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان فی کتاب الإیضاح فقال: الأمّة مجمعة علی أنّا نحتاج إلی الإمام لیقیم حکم الکتاب و السنة فیهم و یقیم الحدود و یفصل بین الخصوم و یجبی الخراج و یقسّم الفیء و ...5 و ینصف المظلوم و یعلّم الجاهل و لو لم‌یکن الإمام معصوماً لم‌یخل إمّا أن‌یکون محتاجاً إلی من یعلمه و یکون فاعلاً لما یستحق به الحدّ و الأدب و إمّا أن لایکون فاعلاً لذلک و لکن یجوز أن‌یفعل ما یستحقّ به الحدّ و الأدب فالأول یقتضی أن یکون له إمام لیعلّمه ما جهل و یؤدّبه و یحدّه و الثانی یقتضی آن یکون له إمام لأنّه لایؤمن منه ذلک کما کان لصالحی الأمّة إمام

1.. استاد رحمتی این عبارت را در نوشتار خود آورده‌اند، ولی برای اطلاع از چند و چون این دیدگاه در میان متقدمان امامیه ر. ک: الکافی، ج۱، ص۱۷۰، و ۱۷۲ و تفصیل منابع را نیز ببینید در: مکتب در فرایند تکامل، ص۳۸.

2.. این کلمه را «طریقة» نیز می‌شد خواند، که شاید صحیح‌تر باشد.

3.. این واژه «و إنه» خوانده می‌شد ولی آن‌چه در متن آمده صحیح به نظر می‌رسد.

4.. برای استدلالی نزدیک به آنچه آمد ر. ک: الشافی فی الإمامه، ج۱، ص۱۳۷ _ ۱۳۹ و ص۱۷۲ _ ۱۷۳.

5.. در این‌جا عبارتی به اندازۀ دو کلمه وجود داشت که متأسفانه برای نگارنده مفهوم و قابل خواندن نبود.

صفحه از 117