عقيق اندر يمن - صفحه 104

نشان دهد که روایات مورد نظر شیعه، شروط تواتر را ندارند.1 وی مدعی است که تواتر نص بر هر امام از سوی امام قبل در صدر اول، یعنی از دوران حیات امام علی علیه السلام تا حیات امام سجاد علیه السلام وجود نداشته است و شیعه در روزگاران یادشده برای اثبات امامت امیرالمؤمنین علیه السلام به احادیثی مانند خبر منزلت، حدیث غدیر و مانند آن استناد می‌کرده است وی از این‌جا به بعد این گونه می‌نگارد:
و إنما حدث القول الذی ذهبتم إلیه و قوی ظهوره فی أیام بعض خلفاء بنی‌العباس لغرض له فی ذلک و قد قیل إنّ هشاماً ...2 إلی ذلک و ما کان یظهر و إنما تجاسر علی إظهاره بن (کذا) الراوندی3 مع أنّ مذهبهما و اعتقادهما فی أصول الدین معروف؛ أمّا ابن‌الراوندی ( / الریوندی) فلایشکّ أحد فی کفره و إلحاده و إنّه صنّف کتاب الدامغ و الزمرّد و قصب الذهب و غیر ذلک فی نصرة المذاهب الفاسدة و أمّا هشام بن الحکم فقوله فی التشبیه ظاهر لایلتبس علی أحد و قد ذکر الحسن بن موسی النوبختی و هو من شیوخ الشیعة فی کتاب الآراء و الدیانات فی « باب قول المشبّهین و الموحّدین: و قال هشام‌ « إنّ الله جسم لا کالأجسام‌» و هذا ما‌ أجمع هشام بن الحکم و أصحابه علیه إلبا ما ادّعی إلیه بن (کذا) الراوندی فی کتابه الذی احتجّ لمذهب هشام فی الجسم فإنّه یزعم أنّ الله یشبه الخلق من وجه دون وجه؛ قال الحسن بن موسی: فالذی صحّ عندی من قول هشام بعد ذلک عمّن ألقه من أصحابه أنّه کان یزعم أنّ الله عزّ و جلّ بعد حدوث الأماکن فی مکان دون مکان و أنّه یجوز أن ‌یتحرّک و حکی ابوعیسی الورّاق فی کتابه علی المشبّهة عن کثیر من مخالفی هشام أنّه کان یزعم أنّ القدیم علی هیئة السبیکة4 و حکی بعضهم أنه سبعة اشبار5 و حکوا عنه غیر ذلک و ما رأی6 أحد من أصحاب هشام یدفعونه عنه نعوذ بالله من کلّ قول یؤدّی إلی هذا أو یقاربه ثمّ قال الحسن فی آخر الکتاب: احتجّ بعض اصحاب هشام بن الحکم فی قوله:

1.. المحیط، جزء دوم، ص۱۷.

2.. در این‌جا به مقدار یک کلمه خوانده نشد، ولی با توجه به دنبالۀ سخن باید کلمه‌ای به معنای عدم تصریح به مطلبی و پنهان داشتن آن باشد.

3.. کلمۀ موجود در نسخه «الریوندی» هم خوانده می‌شود.

4.. در نسخۀ ما «الشبکة» آمده است که نادرست است، ر. ک: التبصیر فی‌الدین، ص۳۴؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۳، ص۲۲۳.

5.. در نسخۀ ما «اشیا» آمده که اشتباه است، ر. ک: اصول‌الدین، ص۷۳، ابکارالافکار، ص۵۸.

6.. ظاهراً ضمیر فاعل به ابوعیسی وراق بازمی‌گردد، یعنی نوبختی می‌گوید که وراق گفته است: که کسی از اصحاب هشام را ندیده است که نسبت این سخنان به او را نفی و رد کنند. احتمال دیگری هم هست که شاید ضعیف باشد و آن این‌که این سخن از نویسندۀ المحیط باشد و مرادش آن است که نوبختی می‌گوید: کسی از اصحاب هشام را ندیده است که...

صفحه از 117