که این رویکرد جاحظ در تقابل آشکار با دیدگاه وی در العثمانیّه است.
نویسنده المحیط مطلب دیگری را نیز از کتاب الزیدیة الکبری جاحظ نقل میکند. این مطلب به حدیثی مرتبط است که اهل تسنن به این شکل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکنند:«لو کنت متّخذاً خلیلاً لاتّخذت أبابکر أخاً و صاحباً و قد اتّخذ الله صاحبکم خلیلاً.»۱ نویسنده المحیط خدشههایی را بر این روایت وارد میکند. از جمله مینویسد:
و منها: ما ذکره الجاحظ فی الزیدیّة الکبری قال: إنّ أصاب الحدیث رووا عن النبیّ صلی الله علیه و آله قال: لمیکن نبیٌ قبلی یموت حتّی یتّخذ من أمّته خلیلاً و إنّ خلیلی منکم ابن أبیقحافة أو خبراً ذکر۲فی هذا المعنی ثمّ رووا: لو کنت متّخذاً خلیلاً لاتّخذت أبابکر خلیلاً، فبأیّ الخبرین نأخذ و أیّهما نردّ؟ لأنّ أحد الخبرین یقتضی أنّه اتّخذ أبابکر خلیلاً و الخبر الآخر بقتضی أنّه لمیتّخذ أحداً خلیلاً فیتعارضان۳و یسقطان.۴
آنگونه که از این نقل بر میآید، جاحظ دستکم در کتاب زیدیّةالکبری که از میان رفته است، موضعی برخلاف العثمانیّة و نزدیک به اعتقادات زیدیان اتخاذ کرده بود. البته چرایی این تذبذب و تناقض رویکرد در آثار جاحظ، که از دید برخی دانشمندان متقدم نیز پنهان نبوده است،۵ جای بررسی دارد.۶
نتیجهگیری
بر اساس منقولات یادشده در المحیط میتوان زوایای بیشتری از تاریخ و اندیشه
1.. عبارت مطابق نقل المحیط، ج۲، ص۶۶ است (برای نقل برخی منابع سنی ر. ک: صحیح البخاری، ج۱، ص۱۲۰؛ مسند ابییعلی، ج۹، ص۸۰ و ۱۱۲).
2.. «ذکروا» هم محتمل است.
3.. در نسخه: «متعارضان» هم محتمل است، ولی آنچه در متن آمده مناسبتر است.
4.. المحیط، ج۲، ص۶۶.
5.. برای نمونه ر. ک: سخن سید مرتضی در الشافی، ج۱، ص۸۷ _ ۸۸: «و من جمع بین كتبه التی هی: «العثمانیة» و «المروانیّة» و «الفتیا» و «العباسیة» و (الإمامیّة) و «كتاب الرافضة و الزیدیّة» رأى من التضاد و اختلاف القول ما یدل على شكّ عظیم و إلحاد شدید، و قلّة تفكّر فی الدّین» و نیز ص۸۹.
6.. برای منقولات دیگری از المحیط که البته موضوع بیشتر آنها با اندیشههای امامیه ارتباطی ندارد و لذا در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست ر. ک: عدّة الأکیاس، ج۲، ص۱۲۰، ۱۲۲، ۱۲۴، ۱۳۱، ۱۳۴، ۱۳۸، ۱۵۸، ۱۶۰، ۱۶۷، ۱۶۸، ۱۷۶، ۱۹۰، ۱۹۱، ۱۹۲، ۱۹۳، ۱۹۵، ۱۹۸، ۲۰۲، ۲۰۵، ۲۰۷ و ۳۷۴؛ الحدائق الوردیة، ج۱، ص۶۴ و ۶۵. با جستوجو در آن بخش از میراث دانشمندان زیدی موجود در نرمافزارهای رایانهای در دسترس ما روشن گشت که بیشترین نقل از کتاب المحیط در کتاب عدّةالأکیاس آمده است.