بن ابراهیم قمی(متوفای 919 م.)، که معتقداند او روایات را فقط از روات ثقه نقل کرده، او را در تفسیر خود آورده است. خویی به خاطر قرار گرفتن اسماعیل بن مرار در یکی از اسناد تفسیر قمی، معتقد است وی توثیق شده و در نتیجه، از روات ثقه به شمار میآید.۱ خویی با برگشت از نظر قبلی خود، حکمی صادر میکند که در آن پس از نقل کلام ابنقولویه، اظهار میدارد:
بعد از بررسی روایات کتاب ابنقولویه و واکاوی اسناد آن، روشن شد که تعداد بسیاری از روایات این کتاب _ شاید بیش از نیمی از آنها _ با آنچه ابنقولویه در مقدمه بیان کرده است، تطابق ندارد؛ علاوه بر این، کتاب او مشتمل بر روایات فراوانی است که اسناد آنها یا کامل نیست و یا به معصوم نمیرسد. همچنین کسانی که از اصحاب ما [شیعه] به شمار نمیآیند نیز در اسناد واقع شدهاند. در این کتاب، برخی کسانی که اصلاً نامی از آنها در کتابهای رجالی ما [شیعه] برده نشده، نیز آمدهاند. برخی مانند محمد بن عبدالله بن مهران نیز که به ضعف شناخته شده، در این کتاب ذکر شدهاند. از اینرو، ناگزیریم از نظر خود برگشته و تنها مشایخ ابنقولویه را که او بدون واسطه از ایشان روایت میکند، ثقه بدانیم.۲
در کتب فقهی و کلامی، بازبینیهایی از این دست در وضعیت روات احساس میشود. همچنان که بدان اشاره شد، مواردی وجود دارد که در آن خویی، فرد غالی را به خاطر آنکه در یکی از روایات ابنقولویه آمده است، توثیق میکند. بنابراین، لازم است اینگونه ارزیابی، بر اساس حکم مزبور، بازبینی شود. نمونه مزبور، شاهد دیگری است بر این که اگر استنباط وثاقت صدها نفر از رجال، مورد بازبینی قرار نگیرد، میتواند به توثیق بسیاری از کاذبان و شخصیتهای مجهول در تراث حدیثی شیعه منجر شود.
در کتب بعدی، ارزیابیهای متأخر تکثیر یافته [بازتولید شده] و اصول توثیق استنتاج شده است، به طوری که بیشتر رجال به دسته راویان ثقه اضافه شدهاند. این ادعا که روایات بسیاری از روات معتبرند، مانند بسیاری از توثیقات متأخر، بدعت رجالی جدیدی است که برای توثیق بیشتر اصحاب و توجیه وارد کردن روایاتشان در کتب فقهی، طراحی و اندیشیده شده است.
1.. همان، ج۳، ص۱۸۳. نیز ر.ک: بحوث، ص۶۵-۶۶ (دربارۀ ایرادات وارد بر این اصول).
2.. از آیةالله سیّداحمد مددی به خاطر در اختیار قرار دادن این حکم سپاسگزارم.