ساختار علوم حديث با نگاهي جديد - صفحه 74

مقدمه

حدیث شریف در میان تمامی مذاهب اسلامی، از جایگاه والایی برخوردار است، زیرا در استنباط معارف گوناگون اسلامی، نقش به‌سزایی دارد و حتی خود، یکی از منابع اصلی معارف اسلامی است. از این رو، همواره و در طول قرون مختلف، مورد اهتمام علما و محدثان بوده است. افزون بر این، گستردگی دامنه حدیث از سویی و نقش مؤثر آن در تعیین تکلیف اعتقادی و رفتاری فرد مسلمان در قضایای متعدد از سوی دیگر، باعث شده است فقها و دیگر علمای اسلام، در عرصه‌های گوناگون، از این چشمه زلال جرعه‌ها بنوشند و بهره‌ها بگیرند. هم‌چنین برای این‌که استنباط‌ها از مسیر علمی صحیح و مورد قبول خارج نشود و در چارچوبی علمی و عقلایی باشد، باید از لحاظ صدور و دلالت، در چارچوب و ضوابط مشخصی باشد. از این رو، محدثان به تعیین این ضوابط پرداخته و با استفاده از آن‌ها احادیث را بررسی کردند، و از این ره‌گذر، اولین جوانه‌های علوم حدیث پدید آمد.
با توجه به تعدد و فراوانی این علوم، ضرورت ارائه و بیان ساختار کلی علوم حدیث، آشکار می‌شود؛ ساختاری که از سویی، جایگاه هر یک از این علوم در این منظومه را نشان می‌دهد و از سوی دیگر، میزان تأثیر آن علم بر دیگر علوم حدیث را مشخص می‌کند؛ در نتیجه علوم اصلی از فرعی بازشناخته شده، هر علم، جایگاه مناسب خود را پیدا کرده و حدود و شاخصه‌های آن برای محققان روشن می‌شود.
شایسته است، پیش از بیان ساختار علوم حدیث، علوم و فنون گوناگون مربوط به حدیث را به همراه توضیحی مختصر درباره هر یک از آن‌ها از نظر بگذرانیم، تا ساختاری که برای این علوم ارائه خواهد شد، به خوبی روشن شده و نقاط ضعف و قوت آن معلوم گردد.
علوم حدیث عبارت‌اند از:
1. فقه‌الحدیث: در مواجهه با یک متن معین، ممکن است در تعیین دقیق مقصود آن متن، اختلاف نظر به وجود بیاید؛ از این رو باید ضوابط و مقرراتی علمی برای تعیین دقیق مقصود متن، تدوین کرد. فقه‌الحدیث، علمی است که روش صحیح فهم حدیث و مراحل رسیدن به فهم صحیح را بیان می‌کند. هم‌چنین به بررسی اموری که مانع از فهم صحیح حدیث می‌شود، می‌پردازد. به عبارت دیگر، وظیفه فقه‌الحدیث،

صفحه از 90