مذهب شیعه و پذیرش وی میباشد. بنگرید:
أخبرنا أحمد بن محمد بن هارون قال: حدثنا أحمد بن محمد قال: حدثنا محمد بن عبدالله بن غالب قال: حدثنا الطاطری قال: قال محمد بن سکین: نوح بن دراج دعانی إلی هذا الأمر.۱
4. تصریح نجاشی به امامیبودن نوح بن درّاج و پنهان نگاهداشتن این امر، در یادکرد از برادر وی جمیل بن درّاج. سخن نجاشی چنین است: «و أخوه نوح بن درّاج القاضی، کان أیضاً من أصحابنا و کان یخفی أمره».۲
از یاد نبریم که جمیل بن دراج با عبارتی چون: «شیخنا و وجهالطائفة۳ » و ایوب بن نوح با بیانی چون: «کان وکیلاً لأبیالحسن و أبیمحمد علیهما السلام عظیمالمنزلة عندهما، مأموناً و کان شدید الورع، کثیرالعبادة، ثقة فی روایاته»،۴ ستوده شدهاند.
به یاد داشتن چنین عباراتی، در معنابخشیدن به دو عبارت «کان من الشیعة» و «کان أیضاً من أصحابنا»، نقش بنیادین دارد.
اسحاق بن عمار و مذهب وی
گفتیم که شیخطوسی، اسحاقبنعمار را فطحی خوانده است و از نگاه نگارنده این ادعا قابل پذیرش نیست. بنابراین، نگاهی هرچند گذرا به کلام شیخ و نشانههای نادرستی آن در این فراز، سودمند است.
شیخطوسی در الفهرست، اینگونه از اسحاقبنعمار یاد میکند: «إسحاق بن عمار الساباطی له أصل و کان فطحیا إلا أنه ثقة و أصله معتمد علیه».۵
اگر به این نکته توجه داشته باشیم که عمار ساباطی، همان عمار بن موسی ساباطی است که شیخطوسی وی را فطحی۶ میداند، میتوان چنین نتیجه گرفت که اسحاقبنعمار از نگاه شیخطوسی، اسحاقبنعمار بن موسی ساباطی است.
1.. همان.
2.. همان، ص۱۲۶، ش۳۲۸.
3.. همان، ص۱۰۲، ش۲۵۴.
4.. الفهرست، ص۳۹، ش۵۲.
5.. ر.ک: الفهرست، ص۳۳۵، ش۵۲۷؛ تهذیبالأحکام، ج۷، ص۱۰۱، ذیل ح۴۳۵. و نیز ر.ک: اختیار معرفةالرجال، ص۳۴، ش۶۳۹؛ رجالالنجاشی، ص۲۹۰، ش۷۷۹.