ممدوح به مدحی باشند که تالی مرتبه حسن باشد (یعنی به مرتبه حسن نرسد) یا بعضی از آنها با چنین اوصافی مدح شده، و بقیه موثّق باشند. یا آن که با علم عادّی ادّعا گردد که آن روایت از معصوم _ علیه السلام _ صادر شده است.۱
16. القوی کالموثق: روایتی است که در باره بعضی از افراد سند مدح و ذمّی نرسیده، امّا راوی این افراد، از اصحاب اجماع باشد، و بقیه افراد سند ثقه و برخی از این ثقات غیر امامی باشند. یا برخی از این غیر امامیها ممدوح به مدحی باشند که به مرتبه وثاقت نرسد و بقیه راویان ثقه باشند.۲
به نظر میرسد سه اصطلاح اخیر برای ارج نهادن و تقویت روایت اصحاب اجماع عنوان شده و استعمالش در جایی است که سند خصوصیّت اصلی خبر قوی را که عبارت است از روایت راویای که امامی است، امّا مدح و ذمی در بارهاش نرسیده، یا امامی ممدوح با غیر امامی موثّق است، دارا است؛ امّا به دلیل آن که یکی از اصحاب اجماع از آن فرد نقل کرده، از مرتبه قوی بالاتر رفته و از اعتبار بیشتری برخوردار شده و در واقع، حکم حدیث صحیح، حسن یا موثّق را یافته است.
بررسی کاربردهای واژه «قوی» در ادبیات عالمان امامیه
در این بخش، مصادیق اصطلاح «قوی» را بیشتر در نگاشتههای فقهی و حدیثی عالمان امامیه در طول تاریخ بررسی میکنیم و برای برخی از تعاریف مذکور نمونه هایی را عرضه میداریم:
روایت امامی غیر ممدوح و غیر مذموم
امامی غیر ممدوح و غیر مذموم، در واقع، همان راوی مجهول یا مهمل است. نمونهای از سندی که بر این اساس قوی ارزیابی گردیده3 عبارت است از:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْیی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ، قَالَ: سَمِـعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ
1.. «هو ما یكون كلّ واحد من رواة سلسلته إمامیّاً، و كان الكلّ أو البعض مع وثاقة الباقی أو نحوها ممدوحاً بمدح یكون تالیاً لمرتبة الحسن، أو ما ادّعِیَ العلم العادی بكونه من المعصوم _ علیه السلام _ » (همان).
2.. «هو ما كان بعض رواته مسكوتاً عن مدحه و ذمّه، و واقعاً بعد من یقال فی حقّه: «أجمعت العصابة» و كان الباقی ثقة، و كان بعض الثقات غیر إمامیّ، و كان بعضٌ من غیر الإمامی ممدوحاً بمدح یكون تالیاً للوثاقة، و كان الباقی ثقة» (لب اللباب، ص۴۶۱- ۴۶۲؛ مقباس الهدایة، ج۱، ص۱۷۷).
3.. الحدائق الناضرة، ج۱۲، ص۳۶۴.