جستاري در باره اصطلاح حديث قوي - صفحه 158

فیه حدیث قوی»۱ بسیار به چشم می‌خورد. به نظر می‌آید در نزد ایشان مراد از واژه قوی همان معنای لغوی آن باشد؛ زیرا در تقسیم بندی اصطلاحات حدیثی در نزد اهل سنت، اصطلاح قوی مطرح نشده است. در مواردی این کاربرد لغوی به گونه‌ای محسوس‌تر نمایان است: «هذا حدیث جید قوی»،۲ «لیس فیه حدیث قوی»،۳ «الحدیث الصحیح القوی»،۴ ضمن آن که در مواردی پس از بیان قوی بودن حدیث به تقویم حدیث با عناوینی نظیر «و اسناده حسن»۵ و «حدیث صحیح»۶ پرداخته‌اند. در مواردی نیز با قرار دادن آن در برابر ضعیف تقسیم بندی کلی از حدیث را مدّ نظر داشته‌اند: «باسناد قوی ... باسناد ضعیف».۷ البته با دقّت در متون به نظر می‌آید این احادیث از مرتبه صحیح پایین‌تر باشد؛ مثلاً در جایی پس از آن که سند را قوی معرفی نموده‌اند، در پی آن آمده است: «الا انه شاذ».۸ یا در جای دیگر با بیان مسکوت بودن راوی و ارسال روایت اشاره به ضعف آن می‌شود، امّا بالجمله آن روایت را قوی الاسناد معرفی می‌نمایند.۹ یا در موردی دیگر، با وجود آن که حدیث را با همه طرقش قوی دانسته‌اند، اما در صحیح یا حسن بودن آن به سبب مجهول بودن برخی راویان تردید کرده‌اند.۱۰ بنا بر نقل یکی از حدیث پژوهان، در نزد قدمای اهل سنت حدیث به طور کلی به صحیح و ضعیف تقسیم می‌شد و حدیث صحیح خود به طبقات مختلفی بنا بر تفاوت درجات ضبط و اتقان راویان تقسیم می‌شد. گروهی از متأخران نام‌هایی برای این اقسام در نظر گرفتند؛ مانند «حسن» _ که ترمذی آن را به کار بست _ عنوان دیگر قوی بود؛ با این توضیح که روایتی را که بخاری و مسلم یا یکی از

1.. عون المعبود، ج۸، ص۷۶ - ۷۷.

2.. تحفة الأحوذی، ج۱۰، ص۲۸۴؛ نیل الاوطار، ج۶، ص۳۰۵؛ نووی، المجموع شرح المهذب، ج۱۶، ص۲۹۶؛ فیض القدیر، ج۵، ص۳۰۱؛ ج۶، ص۳۱۱؛ عون المعبود، ج۱۳، ص۷- ۸.

3.. نیل الاوطار، ج۶، ص۱۷۹؛ السنن الكبری، ج۶، ص۲۱۵.

4.. عون المعبود، ج۵، ص۷۲.

5.. همان: ج۱۱، ۲۵۱.

6.. فیض القدیر، ج۵، ص۵۹۹؛ ج۶، ص۳۰.

7.. فتح الباری، ج۲، ص۲۹۲.

8.. الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب الستة، ج۱، ص۳۳.

9.. تنقیح التحقیق فی أحادیث التعلیق، ج۱، ص۳۵۳.

10.. «أما أن الحدیث قوی بمجموع طرقه، فذلك مما لا یرتاب فیه الباحث، و أما أن إسناده هذا حسن أو صحیح، ففیه نظر، فقد أعله ابن القطان بالجهالة فی عبد الرحمن و أبیه و جده» (إرواء الغلیل، ج۵، ص۱۶۹- ۱۷۰).

صفحه از 161