توصيف روز قيامت - صفحه 284

۰.14647.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : يَعني بِالجُلودِ الفُروجَ و الأفخاذَ . ۱

۰.14648.عنه عليه السلام : لا ، بَل هاهُنا و هاهُنا ؛ فإنَّها تَشهَدُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ . ۲

۰.14649.عنه عليه السلام : ما مِن يَومٍ يَأتي عَلى ابنِ آدَمَ إلاّ قالَ ذلكَ اليَومُ : يَا بنَ آدَمَ أنا يَومٌ جَديدٌ ، و أنا عَلَيكَ شَهيدٌ ، فَافعَلْ بي خَيرا وَ اعمَلْ فِيَّ خَيرا أشهَدْ لَكَ يَومَ القِيامَةِ ؛ فإنَّكَ لَن تَراني بَعدَها أبَدا . ۳

(انظر) كتاب الأعمال : باب 2915.
المراقبة : باب 1538 ، 1539.
بحار الأنوار : 7 / 306 باب 16.

التّفسير :

في الميزان في تفسير القرآن : «قوله تعالى : «وَ نُخْرِجُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ كِتابا يَلْقاهُ مَنْشورا» يوضّح حالَ هذا الكتاب قولُه بعده : «اِقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ اليَوْمَ عَلَيْكَ حَسيبا» حيث يدلّ أوّلاً : على أنّ الكتاب الذي يخرج له هو كتابه نفسه لا يتعلّق بغيره ، و ثانيا : أنّ الكتاب متضمّن لحقائق أعماله التي عملها فِي الدنيا من غير أن يفقد منها شيئا ، كما في قوله : «يَقولونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إلاّ أحصاها»۴ ، و ثالثا : أنّ الأعمال التي أحصاها بادية فيها بحقائقها من سعادة أو شقاء ، ظاهرة بنتائجها من خير أو شرّ ظهورا لا يستتر بستر و لا يقطع بعذر ، قال تعالى : «لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَومَ حَديدٌ» . ۵
و يظهر من قوله تعالى : «يَومَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيرٍ مُحْضَرا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سوءٍ»۶ ، أنّ الكتاب يتضمّن نفس الأعمال بحقائقها دون الرسوم المخطوطة على حدّ الكتب المعمولة فيما بيننا فِي الدنيا ، فهو نفس الأعمال يُطلع اللّه الإنسان عليها عيانا ، و لا حجّة كالعيان .
و بذلك يظهر أنّ المراد بالطائر و الكتاب في الآية أمر واحد و هو العمل الذي يعمله الإنسان ، غير أنّه سبحانه قال : «وَ نُخْرِجُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ كِتابا» ففرّق الكتاب عن الطائر و لم يقل : «وَ نُخْرِجُهُ» لئلاّ يوهم أنّ العمل إنّما يصير كتابا يوم القيامة و هو قبل ذلك طائر و ليس بكتاب ، أو يوهم أنّ الطائر خفيّ مستور غير خارج قبل يوم القيامة فلا يلائم كونه ملزما له في عنقه .
و بالجملة : في قوله : «وَ نُخْرِجُ لَهُ» إشارة إلى أنّ كتاب الأعمال بحقائقها مستور عن إدراك الإنسان ، محجوب وراء حجاب الغفلة ، و إنّما يخرجه اللّه سبحانه للإنسان يوم القيامة فيطلعه على تفاصيله ، و هو المعنيّ بقوله : «يَلقاهُ مَنشُورا» .
و في ذلك دلالة على أنّ ذلك أمر مهيّأ له غير مغفول عنه ، فيكون تأكيدا لقوله : «وَ كُلَّ إنْسانٍ ألْزَمْناهُ طائرَهُ في عُنُقِهِ» ؛ لأنّ المحصّل أنّ الإنسان ستناله تبعة عمله لا محالة : أمّا أوّلاً فلأنّه لازم له لا يفارقه ، و أمّا ثانيا فلأنّه مكتوب كتابا سيظهر له فيلقاه منشورا .
قوله تعالى : «اِقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ اليَوْمَ عَلَيْكَ حَسيبا» أي يقال له: اقرأ كتابك ... إلخ . و قوله : «كَفى بِنَفْسِكَ» الباء فيه زائدة للتأكيد ، و أصله كَفَت نفسُك ، و إنّما لم يؤنّث الفعل لأنّ الفاعل مؤنّث مجازيّ يجوز معه التذكير و التأنيث ، و ربّما قيل : إنّه اسم فعل بمعنى اكتفِ و الباء غير زائدة ، و ربّما وُجِّه بغير ذلك .
و في الآية دلالة على أن حجّة للكتاب قاطعة بحيث لا يرتاب فيها قارئه و لو كان هو المجرم نفسه ، و كيف لا ؟! و فيه معاينة نفس العمل و به الجزاء ، قال تعالى : «لا تَعْتَذِروا اليَوْمَ إنَّمـا تُجْزَونَ مـا كُنْتُـمْ تَعْمَلونَ» . ۷
و قد اتّضح ممّا أوردناه ـ في وجه اتّصال قوله : «وَ يَدْعُ الإنْسانُ بِالشَّرِّ» الآية بما قبله ـ وجه اتّصال هاتين الآيتين أعني قوله : «وَ كُلَّ إنْسانٍ ألْزَمْناهُ طائرَهُ» إلى قوله : «حَسيبا» .
فمحصَّل معنى الآيات ـ و السياقُ سياق التوبيخ و اللوم ـ أنّ اللّه سبحانه أنزل القرآن و جعله هاديا إلى ملّةٍ هي أقوم جريا على السنّة الإلهيّة في هداية الناس إلى التوحيد و العبوديّة و إسعاد من اهتدى منهم و إشقاء من ضلّ ، لكنّ الإنسان لا يميّز الخير من الشرّ ، و لا يفرّق بين النافع و الضارّ ، بل يستعجل كلّ ما يهواه فيطلب الشرّ كما يطلب الخير ، و الحال أنّ العمل سواء كان خيرا أو شرّا لازم لصاحبه لا يفارقه ، و هو أيضا محفوظ عليه في كتاب سيخرج له يوم القيامة و يُنشر بين يديه و يحاسب عليه ، و إذا كان كذلك كان من الواجب على الإنسان أن لا يبادر إلى اقتحام كلّ ما يهواه و يشتهيه و لا يستعجل ارتكابه ، بل يتوقّف في الاُمور و يتروّى حتّى يميّز بينها و يفرّق خيرها من شرّها ؛ فيأخذ بالخير و يتحرّز الشرّ . ۸

۰.14647.امام صادق عليه السلام فرمود : مقصود خداوند از پوستها، آلات تناسلى و رانها مى باشد.

۰.14648.امام صادق عليه السلام فرمود : اين جا و آن جا بخواند؛ زيرا آنها در روز قيامت به سود او گواهى مى دهند.

۰.14649.امام صادق عليه السلام : هيچ روزى بر فرزند آدم نيايد مگر اين كه آن روز بگويد : اى پسر آدم! من روزى نو هستم و من بر تو گواهم. پس با من خوبى كن و در من كار نيك انجام ده، تا روز قيامت به سود تو گواهى دهم؛ چرا كه ديگر مرا هرگز نخواهى ديد.

تفسير :

در الميزان فى تفسير القرآن آمده است : آيه : «و نخرج له يوم القيامة كتابا يلقاه منشورا»، چگونگى اين كتاب يا نامه را آيه بعد آن يعنى «اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا» توضيح مى دهد؛ زيرا نشان مى دهد كه اولاً : نامه اى كه برايش گشوده مى شود، نامه اعمال خود اوست و نه متعلّق به ديگرى. ثانيا : آن نامه، حقايق اعمالى را كه در دنيا انجام مى داده است، تماما در خود جاى داده و چيزى از آنها را فروگذار نكرده است. چنان كه در آيه ديگر آمده است : «مى گويند : واى بر ما! اين چه نامه اى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را از قلم نينداخته است». ثالثا : حقايق اعمالى را كه در آن نامه برشمرده شده است، از خوشبختى يا بدبختى و نتايج خوب يا بدِ آنها، همگى در آن آشكار است چندان كه جاى هيچ گونه كتمان و عذر و بهانه اى باقى نمى گذارد. خداوند متعال مى فرمايد : «تو از اين غافل بودى. ما پرده ات را از برابر تو برداشتيم و امروز چشمانت تيزبين شده است».
از آيه «روزى كه هر كس كارهاى نيك و كارهاى بد خود را حاضر بيند» پيداست كه اين نامه در بر دارنده خودِ اعمال و حقيقتِ آنهاست،نه خطوط و نوشته ها، آن گونه كه در نوشته هاى ما در دنيا معمول و متداول است. آنچه در آن نامه مى باشد خودِ اعمال است كه خداوند آنها را آشكارا به انسان نشان مى دهد و دليلى قويتر از ديدن و مشاهده نيست.
بدين سان آشكار مى شود كه مراد از «طائر» و «كتاب» در آيه، يك چيز است و آن عملى است كه انسان انجام مى دهد. اما اين كه خداوند سبحان فرمود: «و نخرج له يوم القيامة كتابا» و كتاب را از طائر جدا كرد و نفرمود : «و نخرجه» براى آن است كه اين توهّم را به وجود نياورد كه در روز قيامت عمل انسان به صورت نامه و نوشته درمى آيد و پيش از آن طائر است و نامه و نوشته نيست. يا اين توهّم را پيش نياورد كه طائر تا پيش از روز قيامت مخفى و پوشيده است و بيرون نمى آيد و بنا بر اين، با آويخته بودن آن به گردن انسان سازگار نيست.
بارى، جمله «و نخرج له» اشاره به اين است كه نامه اعمال كه حقايق آنها در اوست، از ادراك انسان پوشيده است و در پس پرده غفلت نهان مى باشد و خداوند سبحان روز قيامت آن را بيرون مى آورد و انسان را از جزئيات آن آگاه مى سازد و مقصود از جمله «يلقاه منشورا» همين معناست.
اين نكته نشان مى دهد كه اين كار براى انسان آماده شده و از آن غفلت نشده است. بنا بر اين، تأكيدى است بر جمله «و كلّ انسان الزمناه طائره فى عنقه»؛ زيرا حاصل سخن آن است كه نتيجه و پيامد عملِ انسان لا جرم به او مى رسد؛ چون اولاً : عمل انسان همراه اوست و از وى جدا نمى شود؛ ثانيا : در نامه اى نوشته مى شود و آن نامه براى او آشكار مى گردد و آن را گشوده مى يابد.
آيه «اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا» يعنى به او گفته مى شود : بخوان نامه ات را... الى آخر. در جمله «كفى بنفسك» حرف «باء» زايد و براى تأكيد است و در اصل «كَفَتْ نفسك» بوده است. علت آن هم كه فعل به صورت مؤنث (كَفَتْ) نيامده اين است كه فاعل مؤنث مجازى است و فاعلى كه مؤنث مجازى باشد، در فعل آن هر دو وجه (مذكر و مؤنث)جايز است. بعضى آن را اسم فعل به معناى «اكتف» و «باء» را غير زايد دانسته اند. شايد توجيهات ديگرى هم باشد.
آيه مذكور بر اين نكته نيز دلالت دارد كه حجّت اين نامه حجّتى قاطع است و خواننده اش در آن شك نمى كند، گر چه خواننده خودْ مجرم و گنهكار باشد؛ چگونه چنين نباشد حال آن كه در آن نامه نفْسِ عمل ديده مى شود و بر اساس آن پاداش داده مى شود؟ خداوند متعال مى فرمايد : «در آن روز پوزش مخواهيد. جز اين نيست كه شما برابر كارى كه مى كرديد، پاداش داده مى شويد».
از آنچه در وجه ارتباط آيه «و يدع الانسان بالشرّ...» با قبلش گفتيم، وجه ارتباط اين دو آيه يعنى آيه «و كلّ انسان الزمناه طائره... حسيبا» روشن مى شود.
حاصل معناى آيات ـ با توجه به اين كه سياق آيات، سياق توبيخ و سرزنش مى باشد ـ اين است كه خداوند سبحان، قرآن را براى راهنمايى بشر به سوى آيينى فرستاد كه در هدايت مردم به سوى يكتا پرستى و عبوديت و خوشبخت كردن رهيافتگان و بد بختى گمراهان، استوارتر از هر آيين ديگرى، شيوه و سنّت الهى را دنبال و در آن مسير حركت مى كند. اما انسان، خوب و بد را از هم تمييز نمى دهد و ميان سودمند و زيانمند فرق نمى گذارد، بلكه در پى هوس و خواهشهاى خود مى شتابد و خوب و بد را يكسان مى جويد. در صورتى كه كار، چه خوب باشد چه بد، با صاحب خود همراه است و از او جدا نمى شود. همچنين در نامه و نوشته اى محفوظ مى ماند و روز قيامت براى او بيرون آورده مى شود و در برابرش گشوده مى گردد و بر اساس آن به حسابش رسيدگى مى شود. حال كه چنين است، پس انسان نبايد به سوى هوس و خواهشهاى خود بشتابد و در كام آنها فرو رود، بلكه بايد در كارها درنگ و انديشه كند، تا آنها را از هم باز شناسد و خوب و بدش را از يكديگر جدا سازد و كارهاى خوب را به كار بندد و از كارهاى بد دورى كند.

1.الميزان في تفسير القرآن : ۱۷/۳۸۶.

2.علل الشرائع : ۳۴۳/۱.

3.بحار الأنوار : ۷/۳۲۵/۲۰.

4.الكهف : ۴۹.

5.ق : ۲۲.

6.آل عمران : ۳۰.

7.التحريم : ۷.

8.الميزان في تفسير القرآن : ۱۳/۵۵ ـ ۵۷.

صفحه از 296