نشانه هاي فرارسيدن روز قيامت - صفحه 249

التّفسير:

فى الميزان في تفسير القرآن : «قوله تعالى : «وَ نُفِخَ في الصُّورِ فَصَعِقَ ...» ظاهر ما ورد في كلامه تعالى في معنى نفخ الصُّور أنّ النفخ نفختان : نفخة للإماتة و نفخة للإحياء ، و هو الذي تدلّ عليه روايات أئمّة أهل البيت عليهم السلام و بعض ما ورد من طرق أهل السنّة عن النبيّ صلى الله عليه و آله ، و إن كان بعضٌ آخر من رواياتهم لا يخلو عن إبهام . ۱
قوله تعالى : «ما يَنظُرُونَ إلاّ صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ» : النظر بمعنَى الانتظار ، و المراد بالصيحة نفخة الصور الاُولى بإعانة السياق ، و توصيف الصيحة بالوحدة للإشارة إلى هوان أمرهم علَى اللّه جلّت عظمته ، فلا حاجة إلى مؤونة زائدة ، و«يَخِصِّمون» أصله يختصمون من الاختصام بمعنَى المجادلة و المخاصمة ». ۲
و قال السيّد الطباطبائي رضوان اللّه تعالى عليه في حواشيه علَى بحار الأنوار «... أمّا أحاديث الصُّور فهي آحاد لا تبلغ حدّ التواتر ، و لا يؤيّد الكتاب تفاصيل ما فيها من صفة الصور و الاُمور المذكورة مع نفخه، و لا دليل على حجّيّة الآحاد في غير الأحكام الفرعيّة من المعارف الأصليّة لا من طريق سيرة العقلاء و لا من طريق الشرع على ما بُيّن في الاُصول ، فالواجب هو الإيمان بإجمال ما اُريد من الصور لوروده في كتاب اللّه ، و أمّا الأخبار فالواجب تسليمها و عدم طرحها لعدم مخالفتها الكتاب و الضرورة ، و إرجاع علمها إلَى اللّه و رسوله و الأئمّة من أهل بيته صلوات اللّه عليهم أجمعين ». ۳

تفسير :

در تفسر الميزان آمده است : آيه : «و در صور دميده شود، پس بيهوش شوند...». از ظاهر سخن خداوند متعال در معناى دميدن در صور بر مى آيد كه دو گونه دميدن وجود دارد : دميدنى براى و ميراندن [همه جانداران ]دميدنى براى زنده كردن. روايات ائمّه اهل بيت عليهم السلام و برخى روايات كه از طريق اهل سنّت از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده اند بيانگر همين معنا هستند، گر چه پاره اى ديگر از روايات اهل سنّت خالى از ابهام نيست.
آيه : «انتظار نكشند مگر بانگى سهمگين را كه در حالى كه سرگرم ستيزه هستند فرو گيردشان» : واژه «نظر» به معناى انتظار كشيدن است و مراد از بانگ سهمگين، بنا به سياق آيه، نخستين نفخه و دميدن در صور است و آوردن صفت «وحده» براى «صيحه» براى اشاره به اين است كه كار كفّار براى خداى بزرگ آسان است و براى او بيش از يك بانگ و صيحه زحمتى ندارد. واژه «يخصّمون» نيز در اصل «يختصمون» و از مصدر «اختصام» به معناى مجادله و ستيزه كردن است.
علاّمه طباطبايى رضوان اللّه تعالى عليه، در حواشى خود بر بحار مى گويد : «... احاديثى كه در باب صور آمده احاديثى واحدند و به حدّ تواتر نمى رسند و جزئياتى را كه در اين احاديث پيرامون خصوصيت صور و نحوه دميدن آن آمده است، قرآن تأييد نمى كند و همچنان كه در مباحث اصول فقه مطرح شده است، نه از طريق سيره عقلا و نه از طريق شرع، دليلى بر اين كه احاديث واحد، در غير از احكام فرعى، يعنى معارف اصلى، حجيّت داشته باشند، وارد نشده است. بنا بر اين، آنچه واجب و ضرورى است اين است كه به موضوع صور و دميدن در آن، چون در كتاب خدا آمده است، اجمالاً بايد ايمان آورد. در برابر اخبارى هم كه در اين باب وارده شده بايد تسليم شد و آنها را دور نينداخت چون با قرآن و ضرورى دين ناسازگارى ندارند؛ علم در اين زمينه را بايد به خدا و رسول او و ائمه اهل بيت عليهم السلام ارجاع داد و وا گذار كرد».

1.الميزان في تفسير القرآن : ۱۷/۲۹۳.

2.الميزان في تفسير القرآن : ۱۷/۹۸.

3.بحار الأنوار : ۶ / ۳۳۶ / هامش رقم ۲ .

صفحه از 266