فضیلت اخلاقی میگردد و در مقابل، انتقام گرفتن که نوعی تشفی خاطر است ناپسند خواهد بود؛ زیرا در راستای دنبالهروی از امیال نفسانی است. بنابراین آنگاه که گرفتن انتقام امکانپذیر شود، در حقیقت طرف مقابل در موضع ضعف قرار گرفته است. در چنین شرایطی بخشش فرد ضعیف، پسندیده و انسانی است و نشانة شرافت و بزرگواری است و انتقامگیری که میتواند نشانة ضعف طرف مقابل باشد اگر چه ضعف در مقطعی کوتاه امری ناپسند و غیر اخلاقی است.
براین اساس آنگاه که جفاکار و مقصر، از گروه برادران ایمانی، بهویژه نزدیکان و خویشاوندان است، بخشش از اهمیت بیشتری برخوردار است. آموزههای اسلامی، در این موارد بر عفو و بخشش بهجای انتقام تأکید بسیار کرده است و دور بودن از این صفت ناپسند را نشانه پیراسته بودن از کینهتوزی دانسته است. بیگمان کسی که کینهتوز است، بهسادگی از تقصیر همنوعان و نزدیکان خود نمیگذرد، خطاهای آنان را در دل نگاه میدارد، اغلب مترصد فرصت است و در زمان مناسب تلافی میکند و انتقام میگیرد. از پیامدهای انتقام، میتوان به از بین رفتن انگیزه عذرخواهی و اظهار پشیمانی از سوی فرد خطاکار، تحریک او بر تکرار رفتارهای مشابه و اصرار بر خطای پیشین خود و در نتیجه ایجاد یا افزایش کینه و دشمنی میان دو طرف اشاره کرد.
در مقابل، کسی که زود از خطاهای اطرافیان درمیگذرد و آنها را میبخشد و تقصیرشان را به فراموشی میسپارد، در فرصت مناسب به اقدام تلافیجویانه دست نمیزند و چه بسا تلاش میکند بدی را با خوبی پاسخ