نظم نثر اللئالي - صفحه 274

دوم . رياض العاشقين كه در سال 836ق، سروده شده و مطلع آن اين است :

خداوندا ره بهبود بنماى نقاب از چهره مقصود بگشاى
سوم . ليلى و مجنون كه در سال 842ق، به نظم كشيده شده و مطلع آن چنين است :

اى دل زتو ديده روشنايى وز تو به تو كرده آشنايى
چهارم . هفت اورنگ يا عشق نامه كه مطلع آن اين است :

اى زمين گستر و زمان آراى وى جهان پرور و جهان پيراى
پنجم . ظفرنامه كه در سال 848ق، آن را سروده و بيت اوّل آن ، اين است :

خدايا تويى پادشاه همه خداوندى تو پناه همه
مثنويهاى پنجگانه مزبور نيز در نسخه كليات آثار اشرف در هر دو كتابخانه مزبور در تبريز، موجود است .
مثنوى بهرامشاه كه در سال 844ق، از نظم آن در هرات فارغ شده است و نسخه اى از آن در كتابخانه دارالكتب قاهره به شماره 4320س با تاريخ 855ق، نگهدارى مى شود .
نظم «صد كلمه» منسوب به «جاحظ» كه با حديث «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا» آغاز مى شود . نسخه اى از آن در كتابخانه شخصى طاهرى شهاب در سارى نگهدارى مى شود. ۱
نظم نثراللئالى (رساله حاضر) .
اشرف مراغى، پيش از آنكه به عنوان شاعر و اديب متوسط مطرح باشد ، بيشتر به عنوان عارف روشندل و صوفى صافى ضمير و عاشق شيدا و دلخسته، جلوه گر شده است ؛ چنانكه از اين ترجيع بند، حال وى هويداست :
ما كه از باده ازل مستيم تا ابد با پياله همدستيم
كى دگر التفاتِ ذره كنيم ما كه با آفتاب پيوستيم
تا كه ميل وجود شد به ظهور از نهانخانه عدم جستيم
به خرابى و مستى ابدى عهد با ساقى ازل بستيم
باده عاشقانه نوشيديم توبه زاهدانه بشكستيم
از دو عالم به غمزه ساقى تا مقيّد شديم و وارستيم
هركجا هست ساقى ما اوست مست اوييم هركجا هستيم
رغم اَنف حريف خلق پرست ما به غير از خداى نپرستيم
ما در اين بحر بى ميان و كنار ماهيانيم ليك در شستيم
رشته روزگار پيچاپيچ همه زُنّار بود بگسستيم
اين شنيديم در سلوك و سكون خواه رفتيم و خواه بنشستيم
ليس ما في الوجود الاّ هو الّذى لا اله الاّ هو

1.نسخه هاى خطّى «نشريه دانشگاه تهران»، ج۶ ، ص ۶۲۵ .

صفحه از 327