نظم نثر اللئالي - صفحه 281

[باب] الالف

۱.أخُوكَ مَنْ واساكَ في الشِّدَّةِ .

هر برادر كه با تو هست عنود
نه برادر، نه يار خواهد بود

آن برادر بود كه در يارى
چُست باشد به روز دشوارى

۲.إِظْهارُ النِّعْمَةِ ۱ مِنَ الشُّكْرِ .

شكر نعمت گذار تا باشى
تا زناشاكران جدا باشى

اين حديثم زشاه بر ذكرست
گفت اظهار نعمت از شكرست

۳.أدِّبْ عِيالَكَ تَنْفَعْهُمْ .

گر عيال تو بى ادب باشد
حاصل از وى ترا تعب باشد

ادب آموز مر عيالت را
تا ازو نفع باشَدَتْ همه جا

۴.أدَبُ المَرْءِ ۲ خَيْرٌ مِنْ ذَهَبِهِ .

گر نسب دارى و ذهب دارى
هيچى، ار نَفْس بى ادب دارى

ادب مرد برتر از نسبش
ادب مرد بهتر از ذَهَبش

1.«كو»: الغِنى

2.«س»: المؤمن.

صفحه از 327