۵.أدآءُ الدَّيْنِ مِنَ الدِّينِ .
اگرت هست دين و دولت يار
دَيْن خلق خداى را بگذار
مرتضى زبده زمان و زمين
گفت باشد اداى دَيْن از دين
۶.أخُوكَ مَنْ واساكَ بِالسَّبَبِ ۱ لا بِالنَّسَبِ .
آن برادر بود كه با تو به مال
باشدش راىِ رفق در همه حال
نه برادر كه آن به روز تعب
باتواش همسرى بود به نسب
۷.أحْسِنْ إِلى المُسيءِ تَسُدَّه .
به توان با بدان نكويى كن
بشنو از نيكخواه خويش سخن
كه از اين نيكويى سَرى يابى
شرف وعزّ ومهترى يابى
۸.اِخْوانُ هذا الْزَّمانِ جَواسيسُ العُيُوبِ .
پيش ازين از برادر دينى
عيب پوشى بُد و هنر بينى
اين زمانه برادران دگرند
همه جاسوس عيب يكديگرند
۹.اِسْتِراحَةُ الْنّاسِ فى الْيأسِ .
گر اميد تو با خدا باشد
به خدا حاجتت روا باشد
در اميد به خلق وسواس است
راحت ناس جمله در ياس است
۱۰.إِخْفآءِ الشدائِدِ ۲ مِنَ المُرُوَّة .
گر غم و سختى ايى رسد پيشت
به كه پنهان كنى دل ريشت
آنكه او منصب فتوت داشت
عَجْزْ ناگفتن، از مروت داشت