نظم نثر اللئالي - صفحه 282

۵.أدآءُ الدَّيْنِ مِنَ الدِّينِ .

اگرت هست دين و دولت يار
دَيْن خلق خداى را بگذار

مرتضى زبده زمان و زمين
گفت باشد اداى دَيْن از دين

۶.أخُوكَ مَنْ واساكَ بِالسَّبَبِ ۱ لا بِالنَّسَبِ .

آن برادر بود كه با تو به مال
باشدش راىِ رفق در همه حال

نه برادر كه آن به روز تعب
باتواش همسرى بود به نسب

۷.أحْسِنْ إِلى المُسيءِ تَسُدَّه .

به توان با بدان نكويى كن
بشنو از نيكخواه خويش سخن

كه از اين نيكويى سَرى يابى
شرف وعزّ ومهترى يابى

۸.اِخْوانُ هذا الْزَّمانِ جَواسيسُ العُيُوبِ .

پيش ازين از برادر دينى
عيب پوشى بُد و هنر بينى

اين زمانه برادران دگرند
همه جاسوس عيب يكديگرند

۹.اِسْتِراحَةُ الْنّاسِ فى الْيأسِ .

گر اميد تو با خدا باشد
به خدا حاجتت روا باشد

در اميد به خلق وسواس است
راحت ناس جمله در ياس است

۱۰.إِخْفآءِ الشدائِدِ ۲ مِنَ المُرُوَّة .

گر غم و سختى ايى رسد پيشت
به كه پنهان كنى دل ريشت

آنكه او منصب فتوت داشت
عَجْزْ ناگفتن، از مروت داشت

1.«س» و «كو»: النَشَب.

2.«س»: الشدّة.

صفحه از 327