[باب] الجيم
۴۳.جِدَّ بِما تَجِدُ .
هر چه را در جهان طلبكارى
يابى اش گر به جدّ طلب دارى
«مَن طَلَب» گر شنيده اى زاخبار
به طلب كوش تا بيابى يار
۴۴.جُهْدُ المُقِلِّ كَثيرٌ .
چون پى هر چه جويد از كم و بيش
هست بسيار ، كوشش درويش
پس تو هم جام جست و جوى بنوش
تا توانى به جست و جوى بكوش
۴۵.جَمالُ الْمَرْءِ في الْحِلْمِ .
تا توانى مَكن زحلم شكيب
مرد را حِلم گشت زينت و زيب
زن جمالش به در و مرجان است
حلم، زيب و جمال مردان است
۴۶.جَليسُ السُّوءِ شَيْطانٌ .
هم نشينان بد چو شيطان اند
كه زنيكى دلت بگردانند
همنشينى كه بد بود رأيش
پشم خوك است پنبه فرمايش
۴۷.جَوْلَةُ الْباطِلِ ساعَةٌ وَجَوْلَةُ الحَقِّ إِلَى السَّاعَةِ ۱ .
باطلانى كه مست دورانند
در جهان ساعتى به جولانند
ليك جولان حق به جودِ وجود
از ازل تا ابد بخواهد بود
۴۸.جَوْدَةُ الكَلامِ في الاخْتِصارِ .
1.«س»: القيامة ؛ «كو»: حَوْلَةُ الْباطِلِ ساعَةٌ وَحَوْلَةُ الساعَةِ إِلَى الساعَةِ (با حاء مهمله) .