نظم نثر اللئالي - صفحه 293

۷۳.دينارُ الشَّحيحِ حَجَرٌ .

بهر آن است زر كه خرج كنند
نه كه در كيس و كاسه درج كنند

زر مرد بخيل در هر حال
هست در كيس و كوزه سنگ و سفال

۷۴.دينُ الرَّجُلِ حَدِيثُهُ .

دال بر دين مردمان، سخن است
ترجمان دل و زبان، سخن است

هر كه را دين او درست بود
سخن او چگونه سست بود؟

۷۵.دَوْلَةُ الْمُلُوكِ في الْعَدْلِ .

دولت پادشاه در عدل است
زانك بنياد مُلك بر عدل است

پادشه چون به عدل بشتابد
مردم از غيب دولتى يابد

۷۶.وَمِنْ نَصائِحِه: دارِ ۱ مَنْ جَفاكَ تَخْجيلاً .

با جفا پيشگان مدارا كن
اى وفا پيشه گوش دار سُخُن

تو وفا كن كه خود جفا كردار
از تو گردد خجل به آخر كار

۷۷.دُمْ عَلى كَظْمِ الْغَيْضِ تُحْمَدْ عَواقِبُكَ .

گر غضب را فرو خورى هموار
بر تو محمود گردد آخر كار

پيش مردان غضب فرو خوردن
بهتر آمد زمردم آزردن

۷۸.دَوآءُ الْقَلْبِ الرضآءُ بِالقَضآءِ .

عجز و بيچارگى قضاى خداست
چاره بندگان رضا به قضاست

هر كسى كو دهد رضا به قضا
زود درد دلش رسد به دوا

۷۹.دَوامُ السُّرُورِ في مَعْرِفَةِ اللّهِ تَعالى ۲ .

گر دوام سرور مى خواهى
خاطر پر حضور مى خواهى

معرفت ورز تا كه بتوانى
در خدا خوانى و خدا دانى

1.«س»: داوِ.

2.«س»: دَوامُ السُّرُورِ في رُؤْيَةِ الإخْوانِ.

صفحه از 327