[باب] الذال
۸۰.ذَمُّ الشَيْءِ مِنَ الاِشْتِغالِ بِهِ .
بَدِ چيزى كه بر زبان آرى
خويش را مشتغل بدان دارى
وانگهى از خدا شوى غافل
اين نباشد وظيفه عاقل
۸۱.ذَرِ الطّاغي في طُغْيانِهِ .
هر كه برگشت از ره اسلام
گوش ننهاد سوى [اين پيغام]
بگذارش تو در همان طغيان
كه رود سرنشيب در نيران
۸۲.وَمِنْ إِرْشادِهِ: ذَنْبٌ واحِدٌ كَثيرٌ وَألْفُ طاعَةٍ قَليلٌ .
از گناه است كآدمى خوار است
كه گنه گر يكى است بسيار است
طاعتت گر هزار هم باشد
اندرين ره هنوز كم باشد
۸۳.ومِن نصائحه: ذَواقَةُ السَّلاطينِ ۱ مُحْرِقَةُ الشَّفَتَيْنِ .
نعمت شاه اگر دل افروزد
تا توانى مَچِش كه لب سوزد
نار سوزنده است خدمت شاه
تو ازو با خداى گير پناه
۸۴.ذُلُّ المَرْءِ في الطَّمَعِ وَعِزُّهُ فِي الْقَناعَةِ .
طمعت نزد خلق خوار كند
خواريت را يكى هزار كند
از طمع گر تو بر كنار شوى
در دو عالم بزرگوار شوى
۸۵.ذِكْرُ الأوْلِيآءِ تُنَزِّلُ ۲ الرَّحْمَةَ .
دوستدار خداى را ياد آر
كز خدا رحمتت شود ايثار
كرم از پادشاه مى آيد
بندگان را وسيله مى بايد
۸۶.ذَليلُ الفَقْرِ عَزيزٌ عِنْدَ اللّهِ .
فقرا را عزيز بايد داشت
خوارِ فقر، اى پسر عزيز خداست
پيش مردم فقير اگر خوار است
خوار مردم عزيز جبّار است
1.«كو»: ذَواقة مرقة السلاطين.
2.«كو»: تنزيل.