نظم نثر اللئالي - صفحه 295

۸۷.وَمِنْ فَوائِدِه: ذِلاقَةُ اللِّسانِ رَأْسُ المالِ .

گر زبان را ذلاقت سخن است
در مصاف كلام ، صف شكن است

تيزى اندر سخن زبانت را
رأس مال است مر بيانت را

۸۸.وَمِنْ إِرْشادِهِ: ذِكْرُ المَوْتِ جلآءُ القَلْبِ ۱ .

ذكر موت از زبان هر بخرد
زنگ هر غفلتى ز دل ببرد

مرگ را ياد دار اى عاقل
تا نمانى معطّل و غافل

۸۹.ذِكْرُ الشَّبابِ حَسْرَةٌ .

عوضى نيست زندگانى را
رو غنيمت شمر جوانى را

ورنه چون پير گردى آخر كار
حسرت آن دلت كند افكار

[باب] الرآء

۹۰.رُؤْيَةُ الْحَبيبِ جَلآءُ العَيْنِ .

چشم را گر جلا همى خواهى
دوستان را نگر به دل خواهى

ديده اى را كه آشنايى هاست
ديدن دوست روشنايى زاست

۹۱.وَمِنْ نَصائِحِه: راعِ أباكَ يُراعِكَ ۲ ابنُكَ .

اى پسر حرمت پدر مى دار
تا پسر با تو دوست باشد و يار

پسران از رعايت پدران
برخورند از رعايت پسران

۹۲.رَفاهيَّةُ العَيْشِ في الأَمْنِ .

خوشى عمر دانى اندر چيست؟
امن اگر هست خوش توانى زيست

آنك او بهترين هر دو سراست
از خدا امن با سلامت خواست

1.«س»:القلوب.

2.«كو»: يَرعاك.

صفحه از 327