نظم نثر اللئالي - صفحه 296

۹۳.رُتْبَةُ العِلْمِ اَعْلى الرُّتَبِ .

علم خوان گر بزرگيت بايد
كه بزرگى زعلم افزايد

هر بزرگى كه آن زعلم خداست
دان كه بالاتر بزرگى هاست

۹۴.وَمِنْ إرْشادِهِ: رِزْقُكَ يَطْلُبُكَ فَاستَرِحْ .

طالب توست رزق خُفيه و فاش
تو زجستن به استراحت باش

طالب توست رزق پيش از تو
زانك حق آفريد پيش از تو

۹۵.رَسُولُ الْمَوْتِ الْوِلادَةُ .

تن از آن دم كه جامه جان است
اجلش دست در گريبان است

عمر تو ده اگر صدست اى دوست
زادنِ بچه پيك مردن اوست

۹۶.رُعُوناتُ النَّفْسِ تُتْعِبُها ۱ .

هر كه را كه نفسْ خود بين است
تعب او ز روزگار اين است

دور باشيد از رعونت نفس
ره به دوزخ بَرَد خشونت نفس

۹۷.وَمِنْ نَصائِحِه: راعِ الحَقَّ عِنْدَ غَلَباتِ ۲ النَّفْسِ .

نفس بر مرد چون شود غالب
ناپسنديده را شود طالب

آن كسى كو كند رعايت حق
آيد از نفس در عنايت حق

۹۸.رفَيقُ المَرْءِ ۳ دَليلُ عَقْلِهِ .

يار، بر عقلِ تو دليل بود
با نبىّ، يار جبرئيل بود

يار عاقل به غير عاقل نيست
مرد عاقل نديم جاهل نيست

1.«خ»: مُتْعِبها.

2.«س» و «كو»: غَلَيانِ.

3.«س»: رِفْقُ المُؤْمِنِ.

صفحه از 327