نظم نثر اللئالي - صفحه 301

عالَم از بخيل در رنج است
گرچه او را هزار تو گنج است

گنه ار بر عقوبت است دليل
بى گنه در عقوبت است بخيل

۱۲۵.شَيْبُكَ ناعيكَ .

مرگ اگر چه به جمله در كارست
مر جوان را اميد بسيار است

تو اگر شاهى و اگر ميرى
خبر از مرگ مى دهد پيرى

۱۲۶.شِمَّةٌ مِنَ المَعْرِفَةِ خَيْرٌ مِنْ كَثيرِ العَمَلِ .

عمل ارچه براى مغفرت است
اهل طاعت سزاى معرفت است

شمّه اى بوى معرفت بردن
به زبسيار طاعت آوردن

۱۲۷.وَمِنْ إرْشادِهِ: شِفآء الجَنانِ قَرآءَةُ القرانِ ۱ .

خوى كن با قرائت قرآن
تا بيابد دل تو بوى جنان

دل كه بيمار رنج خذلانست
شربت شافيش زقرآنست

۱۲۸.شَحيحٌ غَنِيٌّ أفْقَرُ مِنْ فَقيرٍ سَخِيٍّ .

هر معاشى كه آن بخيل كند
خويشتن را بدان ذليل كند

گر غنىِ بخيل معتبر است
از فقير سخى فقيرتر است

۱۲۹.شَرْطُ الألْفَةِ تَرْكُ الكُلْفَةِ .

دوستانِ خداى در الفت
قدمى مى زنند بى كلفت

شرط در دوستى اگر دانى
از تكلف عنان بگردانى

۱۳۰.شَرُّ النَّاسِ مَنْ يَتَّقيهِ النَّاسِ .

پايه نيك مردى آن دارد
كه ازو هيچ كس نَيازارد

وان كه از شرّ اوست خوف بشر
هست از جمله بدان بدتر

1.«كو»: فى قَرآءَةِ القُرْآنِ.

صفحه از 327