نظم نثر اللئالي - صفحه 302

[باب] الصاد

۱۳۱.صَلوةُ الليْلِ بَهآءُ النَّهارِ ۱ .

شب طاعت كننده فيروز است
طاعت شب بزرگى روز است

گر به طاعت شبى به روز آرى
روز گردد تو را، شبِ تارى

۱۳۲.صِدْقُ المَرْءِ نَجاتُهُ .

صدق تو مر تو را حيات دهد
زآتش دوزخت نجات دهد

رسته اى گر به صدق همدستى
آن شنيدى كه راستى رستى

۱۳۳.وَمِنْ إرْشادِهِ: صِحَّةُ البَدَنِ في الصَّوْمِ .

روزه دارى صلاح مرد و زن است
زانك از روزه صحت بدن است

صاحب روزه ايمن از رنج است
كه خرابه است و روزه چون گنج است

۱۳۴.صَبْرُكَ يُورِثُ الظَّفَرَ .

گر زدور زمان بدى بينى
بر تو آن به كه صبر بگزينى

به بد روزگار و بد روزى
صبر باشد دليل پيروزى

۱۳۵.صَلاحُ الإنْسانِ فِي حِفْظِ اللِّسانِ .

گر زبان را نگه ندارد مرد
از تن و جان خود برآرد گرد

اى پسر رو نگاه دار زبان
كه صلاح تن است وراحت جان

۱۳۶.صَلاحُ البَدَنِ فِي السُّكُوتِ .

رنج مردم زآفت سخن است
خامشىّ زبان صلاح تن است

گر صلاح است گفت لب بگشاى
ورنه بنشين و در سكوت افزاى

۱۳۷.صَفآءُ القَلْبِ مِنَ الإيمانِ .

1.«كو»: بِالنَّهارِ.

صفحه از 327