دل مؤمن صفا زايمان يافت
كافر است آنكه رو زايمان تافت
در دل هر كه نور ايمان است
دل او جلوه گاه رحمان است
۱۳۸.صَفْوُ العَيْشِ في القَناعَةِ .
عيش صافى است در قناعت مرد
ور حريص است دُرد دارد و دَرد
دُرد و دَردى كه حرص نوشاند
دل به نار تعب بجوشاند
۱۳۹.صِلِ الأرْحامَ تَكْثُرْ حَشَمُكَ .
قدر خويشان بدان چو داد اِله
مر تو را دستگاه و رتبت و جاه
قدر خويشان خود اگر دانى
تبعت را زياده گردانى
۱۴۰.وَمِنْ نَصائِحِه: صاحِبِ الأخْيارَ تَأْمَنِ الأَشْرارَ .
هر كه باشد مصاحب نيكان
ايمنى يابد از بدى بدان
نيك مرد از بدان كرانه كند
نفس بد بر بدى بهانه كند
۱۴۱.وَمِنْ فَوائِدِه: صَمْتُ الجاهِلِ سَتْرُهُ .
جاهل از خامشى كند معاش
جهل او پيشِ كس نگردد فاش
جاهلان را خموشى اولاتر
عيب را ستر پوشى اولاتر
۱۴۲.صَلاحُ الدينِ في الوَرَعِ وَفَسادُهُ فِي الطَّمَعِ .
در ورع كوش و بى طمع مى باش
از طمع دور و با ورع مى باش
دين به اصلاح از ورع باشد
وانكه افسادش از طمع باشد
[باب] الضاد
۱۴۳.ضَلَّ سَعْيُ مَنْ رَجا غَيْرَ اللّهِ ۱ تَعالى .
گر اميد تو با خدا باشد
هر چه حاجت بود روا باشد
هر كه اميد او بغير خداست
در روش گمره است و نابيناست
1.«كو»: بِغَيْرِ اللّه ِ.