نظم نثر اللئالي - صفحه 305

۱۵۰.وَمِنْ فَوائِدِه: ضَلَّ مَنْ رَكَنَ إلى الأشْرارِ .

ميل نيكان به صحبت اشرار
گمرهى آورد خرد را بار

با خردمند همنشينى به
با بدان هرچه كم نشينى به

۱۵۱.وَمِنْ نَصائِحِه: ضَلَّ مَنْ باعَ الدينَ بِالدُّنْيا .

گمره آن كس كه دين به دنيا داد أبد الدهر در ضلال افتاد
بهر لذات پنج روز جهان
دين به دنيا فروختن نتوان

۱۵۲.ضاقَ صَدْرُ مَنْ ضاقَ يَدُهُ .

دستگاه فراخ و سينه گشاد
چون نباشد كسى كريم و جواد؟

سينه اى كان محل حرمان است
سينه تنگِ تنگدستان است

[باب] الطاء

۱۵۳.طابَ وَقْتُ مَنْ وَثِقَ بِاللّهِ تَعالى .

هر كه او با خداى شد واثق
نعت او گشت «بنده صادق»

اى خوشا وقتِ آنكه در دو سرا
نيست اميد او به غير خدا

۱۵۴.طُوبى لِمَنْ رُزِقَ بِالعافِيَةِ .

رزق با عافيت كسى دارد
كه به حق اختيار بسپارد

اى خوش آن كس كه رو به مولى كرد
رزق با عافيت تمنى كرد

۱۵۵.طالَ عُمُرُ مَنْ قَصُرَ تَعَبُهُ ۱ .

عمر كان در فراغتى گذرد
نعت او را طويل گفت خرد

هر كه را غم قصير گشت و قليل
عمر او آنچه هست، هست طويل

۱۵۶.طُولُ العُمُرِ بِالطّاعَةِ مِنْ خِلَعِ الأنْبِياءِ .

در درازى عمر و طاعت حق
خلعت انبيا بود مطلق

اى كه دارى هواى عمر دراز
مكن از طاعت خدا سر باز

1.«كو»: لَعْبُهُ.

صفحه از 327