۱۶۳.ظُلْمُ المَرْءِ يُصْرِعُهُ .
سخت رويى كه ظلم عادت كرد
پشت بر دولت و سعادت كرد
ظالمى را كه ظلم عادت و خوست
عاقبت ظلم او كشنده اوست
۱۶۴.ظُلْمُ المُلُوكِ أوْلى مِنْ ذَلالِ الرَّعِيَّةِ .
از رعيت فروتنى بايد
شاه اگر سركشى كند شايد
هر رعيت كه سركشد بر شاه
ظلمِ شَهْ بر رعيت است براه
۱۶۵.ظَلامَةُ المَظْلُومِ لاتَضيعُ .
ظالمى را كه ظلم گشتِ رسوم
غافل است از تظلم مظلوم
بى خبر زانكه با خبر باشد
آهِ مظلوم كارگر باشد
۱۶۶.ظُلْمُ الظَّالِم يَقُودُهُ إلَى الهَلاكِ .
نفس بد چو ظلم ناك شود
آخر از ظلم خود هلاك شود
ظالم از ظلم چون ندارد باك
بَرَدش ظلم بسته سوى هلاك
۱۶۷.ظَمَأُ المالِ أشَدُّ مِنْ ظَمإ المآءِ .
حرص بر مال رنج استسقاست
كه ازو تشنگى نرفت و نخواست
تشنه گر سير مى شود از آب
تشنه مال كى شود سيراب
۱۶۸.ظِلُّ عُمُرِ الظَّالِم قَصيرٌ .
ظلم اگر چه دراز دست بود
آخر الامر خوار و پست بود
شود از آفتاب عدل اله
سايه عمر ظالمان كوتاه
۱۶۹.ظِلُّ السُّلطانِ كَظِلِّ اللّهِ .
بر ديارى كه نيست سايه شاه
زان ديار اى پسر حضور مخواه
ظل سلطان چو ظل سبحان است
سبب امن جمله خلقان است
۱۷۰.ظُلْمَةُ الظَّالِمِ تَظْلُمُ الإيمانَ .