۱۹۶.فازَ مَنْ سَلِمَ شَرَّ ۱ نَفْسِهِ .
هر كه از نفس خويش سالم ماند
نقش هاى سلامتش واخواند
يافت بر شرّ نفس، فيروزى
گشت خير و سلامتش روزى
۱۹۷.فَكاكُ المَرْءِ في صِدْقِهِ ۲ .
هر كه در صدق هست ثابت راى
از تشاويش رسته شد همه جاى
غم كه از صدق دم زند شادى است
صدق يوسف نشان آزادى است
۱۹۸.في كُلِّ قَلْبٍ شُغُلٌ .
هست شغلى فتاده در هر حال
كه به هر جاى مى شود مايل
چون تو دل را همى كنى مشغول
با خدا باش تا شوى مقبول
۱۹۹.فَسَدَتْ ۳ نِعْمَةُ مَنْ كَفَرَها .
هر كه كفران نعمت حق كرد
نعمتش روى در فساد آورد
هست نقصان نعمت از كفران
شكر نعمت مزيد نعمت دان
۲۰۰.فَضْلُ العاقِلِ عَلَى الجاهِلِ كَفَضْلِ البَدْرِ عَلَى السُّها .
تا توانى ز جاهلان بگريز
خود به فتراك عاقلان آويز
جاهل ار، خود سها شود به مقام
نور ندهد به پيش ماه تمام
۲۰۱.فُرْقَةُ الإخْوانِ مُحْرِقَةُ الجَنانِ .
يارِ جانى زجان عزيزتر است
فرقتش حرقت دل و جگر است
يار جانى اگر به دست آيد
جاش در جان اگر كنى شايد
[باب] القاف
1.«س»: عَنْ ؛ «كو»: مِنْ.
2.«س»: في الصِّدْقِ.
3.«كو»: نَفِدَتْ.