۲۰۲.قَوْلُ المَرْءِ يُخْبِرُ عَمّا في قَلْبِهِ .
گر موافق بُوَد دلت به زبان
گوش صدقى توان نهاد بر آن
به زبان هر چه مرد بد گويد
قول او از دلش خبر گويد
۲۰۳.قُوْلُ الحَقِّ مِن الدِّينِ .
قول و فعلت اگر قبول خداست
همه كارت خداى آرد راست
در قبول خداى تحسين است
كه قبول خداى از دين است
۲۰۴.قُوَّةُ القَلْبِ مِنْ صِحَّةِ الإيمانِ .
هر كه ايمان او درست بود
دل او كى زشرك سست بود
خود صحيح است از شه مردان
قوّةُ القلب صحةُ الايمان
۲۰۵.قاتِلُ الحَريصِ حِرْصُهُ .
حرص رنجى حريص كُش باشد
همه شرينى اش تُرش باشد
حرص، آخر حريص را بكُشد
نيست معلوم تا كجا بكِشد
۲۰۶.قَدِّرِ العَمَلَ تَنْجُ مِنَ الذَّلَلِ ۱ .
در عمل تا چه منزلت دارى
به همان رسته گردى از خوارى
اى فتاده زجرم در پستى
عمل نيك كن كه وارستى
۲۰۷.قَرينُ المَرْءِ دَليلُ دينِهِ .
همنشين نكو به دست آور
با بدان روزگار خويش مَبَر
همنشينت دليل دين باشد
بد بود گر نه اين چنين باشد
۲۰۸.قِيمَةُ المَرْءِ ما يُحْسِنُهُ .
نيكويى اى مرد نيكوكار
تا كه با خلق، چيست در مقدار؟
قيمتش را به قدر آن دانند
حرف از دفترش همان خوانند
۲۰۹.قُرْبُ الأشْرارِ مُضِرّةٌ .
1.«كو»: صَحِّحْ مِنَ الزَلَلِ.