از بدان دور باش و ايمن باش
زانكه معهود نيست خار و فراش
نتوان زيست اَمن و خود كامه
كژدم و مار خفته در جامه
۲۱۰.قَسْوَةُ القَلْبِ مِنَ الشَّبَعِ .
جوع باشد همه طراوت دل
كه ز سيرى بود قساوت دل
خانه اى را كه دود پيش بود
سقف خانه سياه پيش بود
۲۱۱.قَدْرُ المَرْءِ ما يُهِمُّهُ .
همت مرد اگر بلند بود
در همه جاى ارجمند بود
همت خود بلند دار اى دوست
قدر هر كس به قدر همت اوست
[باب] الكاف
۲۱۲.كَلامُ اللّهِ دَوآءُ القَلْبِ ۱ .
دل كه او دردمند دوران است
درد او را دوا ز قرآن است
در كلام خدا دواى دل است
كه كلام خداى جاى دل است
۲۱۳.كُفْرانُ النِّعْمَةِ مُزيلُها ۲ .
شكر نعمت گذار مردانه
جهد فرما به شكر شكرانه
گر به كفرانِ نعمت آرى دل
نعمتت را همه كند زايل
۲۱۴.كَفى بِالشَّيْبِ دآءً .
گر جوان پِى زرست و پِى مال است
چون جوانيش مست و خوش حال است
پير را عيش اگر همه صافى است
پير را رنج پيريش كافى است
۲۱۵.كافِرٌ سَخِيٌّ أرْجى ۳ مِنْ مُسْلِمٍ شَحيحٍ .
1.«خ» و «س»: القُلُوبِ.
2.«س»: يُزيلُها.
3.«س»: أرْجى بِالجَنَّةِ.