۲۴۸.نَيْلُ المُنى في الغِنى ۱ .
محتشم در غنا چو پيش بود
به حياتش اُميد بيش بود
مايل غافلى بود بيشى
همره نيستى و درويشى
۲۴۹.نُورَ شَيْبِكَ لا تُظْلِمْ ۲ بِالمَعْصِيَةِ .
شيب بى ريب هست نور اللّه
نور را از گنه مساز سياه
روز پيرى جوانى انگارى
شرم از پيريت نمى دارى!
۲۵۰.نَضْرَةُ وَجْهِ المُؤْمِنِ في التُّقى .
اى جوان روى سوى تقوا دار
كه ز تقوا است مرد برخوردار
روى مؤمن كه جلوه گاه صفاست
نور تقواست كاندرو پيداست
۲۵۱.نَضْرَةُ الوَجْهِ ۳ فِي الصِدْقِ .
صدق روى تو را صفا بخشد
خاصيت هاى كيميا بخشد
صدق در روى هر كسى پيداست
همچو آينه اى كه روى نماست
[باب] الواو
۲۵۲.وَضْعُ الإحْسانِ في غَيْرِ مَوْضِعِه ۴ ظُلْمٌ .
بخشش اندر مقام خود عدل است
اين بداند كسى كه او اهل است
كرم ار نى به جاى خود باشد
باشد آن ظلم و ظلم بد باشد
۲۵۳.وِزْرُ صَدَقَةِ المَنّانِ أكْثَرُ مِنْ أجْرِهِ .
منّت ار با كرم بود همراه
بيش باشد از آن ثواب گناه
غير منت، كرم، خدا صفتى است
در ره اعتقاد يك جهتى است