نظم نثر اللئالي - صفحه 320

۲۴۸.نَيْلُ المُنى في الغِنى ۱ .

محتشم در غنا چو پيش بود
به حياتش اُميد بيش بود

مايل غافلى بود بيشى
همره نيستى و درويشى

۲۴۹.نُورَ شَيْبِكَ لا تُظْلِمْ ۲ بِالمَعْصِيَةِ .

شيب بى ريب هست نور اللّه
نور را از گنه مساز سياه

روز پيرى جوانى انگارى
شرم از پيريت نمى دارى!

۲۵۰.نَضْرَةُ وَجْهِ المُؤْمِنِ في التُّقى .

اى جوان روى سوى تقوا دار
كه ز تقوا است مرد برخوردار

روى مؤمن كه جلوه گاه صفاست
نور تقواست كاندرو پيداست

۲۵۱.نَضْرَةُ الوَجْهِ ۳ فِي الصِدْقِ .

صدق روى تو را صفا بخشد
خاصيت هاى كيميا بخشد

صدق در روى هر كسى پيداست
همچو آينه اى كه روى نماست

[باب] الواو

۲۵۲.وَضْعُ الإحْسانِ في غَيْرِ مَوْضِعِه ۴ ظُلْمٌ .

بخشش اندر مقام خود عدل است
اين بداند كسى كه او اهل است

كرم ار نى به جاى خود باشد
باشد آن ظلم و ظلم بد باشد

۲۵۳.وِزْرُ صَدَقَةِ المَنّانِ أكْثَرُ مِنْ أجْرِهِ .

منّت ار با كرم بود همراه
بيش باشد از آن ثواب گناه

غير منت، كرم، خدا صفتى است
در ره اعتقاد يك جهتى است

1.«كو»: الفَنآءِ.

2.«س»: تَظْلِمْهُ.

3.«خ»: وَجْهِ المُؤمِنِ.

4.«كو»: مَحَلِّهِ.

صفحه از 327