۲۶۸.هَلَكَ الحَريصُ وَ هُوَ لايَعْلَمُ .
حرص مرگى است پرنفير و نفور
اين چنين مرگ يا رب از ما دور
هست مرد حريص نادرويش
بى خبر وانگهى زمردن خويش
۲۶۹.هِمَّةُ المَرءِ قيمَتُهُ .
هر كه را نعمت هست و همت نيست
در طريقت جويش قيمت نيست
نعمة المنعم غنيمته
همة المرء كان قيمتُه
۲۷۰.هاتِ ما عِنْدَكَ تُعْرَفْ بِهِ .
هيچ دانى كه در ره مردى
كه شود شهره در جوانمردى
آنكه بيش و كمى نپندارد
بدهد ز آنچه دسترس دارد
[باب] اللامُ الالف
۲۷۱.لا دينَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ .
در مروت نشانه دين است
اهل دين را مروت آيين است
بى مروت زدين نصيبش نيست
بهره از رحمت حبيبش نيست
۲۷۲.لا كَرامَةَ ۱ لِلْكاذِبِ .
تا توانى مگرد گرد دروغ
نبود در دروغ هيچ فروغ
هر كه او با دروغ آميزد
همه جا آبروى خود ريزد
۲۷۳.لا راحَةَ لِلْحَسُودِ .
راحتى نيست در حسود و حسد
از حسد بر حسود تا چه رسد
فكرهايى كه آيد از حاسد
يك به يك باشد از حسد فاسد