12 . سخنان امام عسكرى عليه السلام
۲۷۱.لاتُمارِ فَيَذهَبَ بَهاؤُكَ ، ولاتُمازِح فَيُجتَرَأَ عَلَيكَ؛
۰.جدال مكن ، كه هيبتت برود ، و شوخى مكن ، كه بر تو گستاخ شوند.
۲۷۲.مَن رَضِىَ بِدونِ الشَّرَفِ مِنَ المَجلِسِ لَم يَزَلِ اللّهُ ومَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيهِ حَتّى يَقُومَ؛
۰.هر كه به پايين نشستن در مجلس خرسند باشد ، خدا و فرشتگان ، همچنان بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
۲۷۳.إيّاكَ وَالإذاعَةَ وطَلَبَ الرِّئاسَةِ فَإنَّهُما يَدعُوانِ إلَى الهَلَكَةِ؛
۰.از افشاى اسرار و رياست جويى بپرهيز ؛ زيرا اين دو به هلاكت كشانند.
۲۷۴.اَلإشراكُ فِي النّاسِ أخفى مِن دَبيبِ النَّملِ عَلَى المِسحِ الأسوَدِ في اللَّيلَهِ المُظلِمَةِ؛
۰.شرك آورى در ميان مردم ، از جنبش مور بر پلاس سياه در شب تار ، پنهان تر است.
۲۷۵.حُبُّ الأبرارِ لِلأبرارِ ثَوابٌ لِلأبرارِ وحُبُّ الفُجّارِ لِلأبرارِ فَضيلَةٌ لِلأبرارِ؛
۰.محبّت نيكان به نيكان ، ثوابى براى نيكان است و محبّت بَدان به نيكان ، فضيلتى براى نيكان است.
۲۷۶.مِنَ الجَهلِ الضِّحكُ مِن غَيرِ عَجَبٍ؛
۰.خنده بيجا از نادانى است.
۲۷۷.مِنَ الفَواقِرِ الَّتي تَقصِمُ الظَّهرَ جارٌ إن رَأى حَسَنَةً أطفَأَها وإن رَأى سَيِّئَةً أفشاها؛
۰.از جمله بلاهاى كمرشكن ، آن همسايه اى است كه چون نيكى بيند ، نهانش دارد و چون بدى بيند ، آن را فاش كند.
۲۷۸.إتَّقُوا اللّهَ وكُونوا زَينا ولاتَكونُوا شَينا؛
۰.از خدا پروا كنيد و موجب آراستگى (و آبرومندى) باشيد ، نه مايه زشتى (و بدنامى).
۲۷۹.بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَكونُ ذاوَجهَينِ وذالِسانَينِ؛
۰.چه بد بنده اى است بنده اى كه دورو و دو زبان باشد!
۲۸۰.اَلغَضَبُ مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ ؛
۰.خشم ، كليد هر بدى است.
۲۸۱.أقَلُّ النّاسِ راحَةً الحَقودُ؛
۰.كينه ور ، كم آسايش ترينِ مردم است.
۲۸۲.قَلبُ الأحمَقِ في فَمِهِ وفَمُ الحَكيمِ في قَلبِهِ؛
۰.دل بى خرد در دهانش ، و دهان فرزانه در دلش است.
۲۸۳.لايَشغَلكَ رِزقٌ مَضمونٌ عَن عَمَلٍ مَفروضٍ؛
۰.مبادا كه روزىِ ضمانت شده از كار واجب ، بازت دارد.
۲۸۴.ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إلاّ ذَلَّ ولا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَزَّ؛
۰.هيچ عزّتمندى حق را ترك نكند ، مگر آن كه خوار شود ، و هيچ خوارى به حق نگرايد ، مگر آن كه عزّت يابد.
۲۸۵.خَصلَتانِ لَيسَ فَوقَهُما شَى ءٌ : الإيمانُ بِاللّهِ ونَفعُ الإخوانِ؛
۰.دو خصلت است كه وراى آن دو ، چيزى نباشد : ايمان به خدا و سودرساندن به برادران.
۲۸۶.جُرأةُ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ في صِغَرِهِ تَدعُو إلَى العُقوقِ في كِبَرِهِ؛
۰.گستاخى فرزند بر پدر خود در خُردى ، به عاقّ او در بزرگى انجامد.
۲۸۷.اَلتَّواضُعُ نِعمَةٌ لايُحسَدُ عَلَيها؛
۰.فروتنى ، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
۲۸۸.مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ ومَن وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَد شانَهُ؛
۰.هر كه برادرش را نهانى پند دهد ، او را آراسته است ، و هر كه برادرش را درحضور ديگران پند دهد ، او را سرافكنده كرده است.
۲۸۹.ما أقبَحَ بِالمُؤمِنِ أن تَكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ؛
۰.چه زشت است براى مؤمن ، به چيزى دل بندد كه خوارش سازد.
۲۹۰.لَيسَتِ العِبادَةُ كَثرَةَ الصّيامِ وَالصَّلوةِ وإنَّمَا العِبادَةُ كَثرَةُ التَّفَكُّرِ في أمرِ اللّهِ؛
۰.عبادت به بسيارىِ روزه و نماز نيست . همانا عبادت ، انديشيدنِ بسيار در كار خداوند است.